کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو


 



حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمه بن کهیل قال: تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .»
افراد این سند عبارت اند از:
الف) ابو سعید بن الاشج (م: ۲۵۷ ق)
ابو حاتم درباره او می گوید: «ثقه صدوق امام اهل زمانه: وی مورد اطمینان، راستگو، پیشوای عصر خود است » و النسائی می گوید: «صدوق: راستگوست » برخی دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه: دانشمندتر از او ندیده ام » از او یاد کرده اند. [۴۸۴]
ب) الفضل بن دکین ابو نعیم (م: ۲۱۹ ق)
وی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری (مؤلف صحیح) می باشد . یحیی بن معین درباره او می گوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان»: انسانی آگاه تر و درست از بر کننده تر از ابو نعیم و عفان ندیدم.
و دیگری می گوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابی نعیم»: حدیث گویی راستگوتر از ابو نعیم ندیده ام[۴۸۵]
ج) موسی بن قیس الحضرمی
یحیی بن معین، در مورد او می گوید: «ثقه، مورد وثاقت و اطمینان است » و ابو حاتم می گوید: «لا باس به»: مورد ایراد نیست و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می کند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا»: چیزی جز نیکی درباره اش نمی دانم.»[۴۸۶]
د) سلمه بن کهیل (م: ۱۲۱ ق) از تابعین
جملگی او را توثیق کرده اند از جمله: ابو زرعه که می گوید: «ثقه، مأمون، ذکی» : موثق، مطمئن و با هوش. ابو حاتم درباره اش می گوید: «ثقه متقن»: مورد وثوق و استوار گفتار است. [۴۸۷]
هفتم: سیوطی در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده[۴۸۸] و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است.[۴۸۹]
بنابراین، کلام ابن تیمیه که می گوید افرادی مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکری از این گونه احادیث به میان نیاورده اند ، بی اساس است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
هشتم: آن مفسری که از ثعلبی آگاه تر است و احادیثی آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام علی نقض می کند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابی حاتم اشاره می کند غافل از آن که همین ابن ابی حاتم همان طور که بیان شد روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی نقل کرده است و روایتی که، ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان، از ابوجعفر الباقر(ع) نقل می کند، افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام علی(ع) انکار نکرده اند، خبری واحد است و در کتاب های تراجم و رجال نیز، عبد الملک، به عنوان یکی از راویان امام باقر(ع) [۴۹۰] و امام باقر(ع) از مشایخ او[۴۹۱] شمرده نشده است، ابن جریر طبری و ثعلبی نیز مانند ابن ابی حاتم تنها از وی این حدیث را از امام باقر(ع) نقل کرده اند و سندی دیگر ندارد.
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبری، ابن ابی حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابابکر است بلکه این ادعای ابن تیمیه است که به ثعلبی نسبت می دهد ، تنها خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است.[۴۹۲]
عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وی هیچ روایتی جز یک حدیث آن هم برای شاهد حدیثی دیگر نقل نکرده است.[۴۹۳]
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا می زند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره
تصدق انگشتر به وسیله امام علی(ع)، به روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس، تشبث می جوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنوا: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می پذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد.
ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت چه کسانی هستند. بلکه تنها در صدد بیان این نکته است که هر مؤمنی باید ولایت خدا و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن اینکه مؤمنان چه کسانی اند، هرگز در این حدیث اشاره نشده است . البته ابن عباس در احادیث متعددی که پیش از این بیان شد، با صراحت این آیه را درباره امام علی(ع) می داند که به این معنی است، آن مؤمنان که ولی دیگران هستند جز امیر مؤمنان امام علی(ع) کسی دیگر نیست.
بنا بر این، آیا موضع ابن تیمیه و پیروان او در این موارد چیزی جز تعصب خشک ویرانگر، پندارهای بی مبنا و اتهام به دانشمندان چیزی دیگر است; اگر ما بخواهیم با احادیث مأثور این گونه برخورد کنیم از دین چه می ماند؟ به قول علامه طباطبایی که می گوید:
«اگر درست باشد از این همه روایاتی که درباره شان نزول این دو آیه وارد شده، چشم پوشی شود و این همه دلیل های روایی نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن چشم پوشید: چه ، وقتی با این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه می توانیم به یک یا دو روایتی که در تفسیر هر کدام از آیات وارد شده است، وثوق و اطمینان پیدا کنیم؟ . . . اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاجت نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینان آور باشد و جا برای اشکال ها و خرده گیری و تضعیف آن ها نیست.» [۴۹۴]
حاصل آن که ، با جمع بندی احادیث در این باره به این نتیجه می رسیم: تصدق انگشتر از ناحیه امام علی(ع) در حال نماز واقعیت داشته و آیات ۵۵ و ۵۶ سوره مائده درباره این رویداد تاریخی نازل شده است. [۴۹۵]
اما در مورد ادعای ابن تیمیه در خصوص مفهوم ولایت باید گفت:برخی دانشمندان لغت، تفاوتی بین معنای وِلایت و وَلایت نمی نهند. مانند فیومی، سیبویه، زجاج و فرّاء
فرّاء می گوید: «ولایت، به فتح واو و کسر واو، در هر دو معنای دوستی و سرپرستی شنیده ایم.[که] متبادر از لفظ “ولیّ ” همان معنای سرپرستی است هر چند به کمک قرائن باشد.» [۴۹۶] لذا این آیه تنها مربوط به ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و روایات متواتر بر این مطلب دلالت دارد و هرگز ارتباطی به تمام مؤمنان ندارد تا به این جهت در معنای ولایت تصرف کنیم که شامل همه مؤمنان شود.
۳٫افضلیت:
نظر ابن تیمیه:
ابن‌ تیمیه‌ در وهله اول همچون سایر علماء اهل تسنن،اصل امامت بعد از پیامبر اکرم (ص) را منکر است‌ و مى‌گوید: «اهم‌ مطالب‌ دین‌ ایمان‌ به‌ خدا و رسالت‌ حضرت‌ رسول‌(ص) است‌، چنانکه‌ هر کس‌ با اقرار به‌ شهادتین‌ مسلمان‌ مى‌گردد، ولى‌ هیچ‌ کس‌ امامت‌ را شرط اسلام‌ ندانسته‌ و اگر چنین‌ بود، حضرت‌ رسول‌ خود این‌ مطلب‌ را صریحاً در زمان‌ حیات‌ خود بیان‌ مى‌کرد.» [۴۹۷]
او در پاسخ‌ اینکه‌ امامت‌ و رسالت‌ یکى‌ است‌، مى‌گوید: «رسالت‌ برای‌ ابلاغ‌ دین‌ اسلام‌ است‌ و امامت‌ برای‌ اجرای‌ احکام‌ اسلام‌، و اجرای‌ احکام‌ اسلام‌ از هر کسى‌ که‌ واجد شرایط باشد، ساخته‌ است‌، چنانکه‌ حضرت‌ رسول‌ در زمان‌ حیات‌ خود عده‌ای‌ را برای‌ اجرای‌ احکام‌ به‌ نقاط دور و نزدیک‌ مى‌فرستاد و پس‌ از او نیز چنین‌ است‌ و هر کس‌ احکام‌ الهى‌ را اجرا کند، امام‌ است.»[۴۹۸]‌ یعنی از دیدگاه ابن تیمیه لزومی بر افضلیت امام بر سایرین وجود ندارد.
دلایل افضیلت امام:
الف) آیه «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی»[۴۹۹]
خداوند متعال در این آیه از قرآن کریم افضلیت را شرط تبعیت می داند. و فرموده است آیا کسی که به حق هدایت می کند، سزاوارتر است که تبعیت شود، یا کسی که هدایت نمی شود مگر اینکه او را هدایت کنند؟
این آیه یکی از واضحترین آیات قرآن است که بر افضلیت امام دلالت دارد. [۵۰۰]‌ و از آن استفاده می شود که تقدیم مفضول (کسی که به واسطه دیگری هدایت می شود یا اصلاً هدایت پذیر نیست) بر فاضل (که دارای هدایت ذاتی است) قبیح است.[۵۰۱]‌ و امام برترین انسانها در انجام مسئولیتهای امامت وکمالات ظاهری است. در دلالت بر این آیه بر افضلیت امام توجه به نکات زیر ضروری می باشد:
الف) مراد از هدایت به حق، رساندن به مطلوب است، نه نمایاندن راهی که منتهی به حق می شود.
ب) مراد از «أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی» کسی است که به خودی خود هدایت نمی شود، که هم شامل کسانی است که به وسیله دیگری هدایت می شوند و هم کسانی که اصلاً هدایت نمی شوند، نه بنفسه و نه بواسطه غیر، نظیر بتها و خدایان دروغین که قابلیت هدایت به واسطه غیر را نیز ندارند.
ج) هدایت به حق به معنای رساندن به مقصد، تنها شأن خدا و کار کسی است که بنفسه هدایت شود و هدایتش به واسطه غیر نباشد. یعنی بین او و خدا واسطه ای در امر هدایت نباشد که این شامل انبیا و اولیا می شود. [۵۰۲]
د) امام باید معصوم از گناه و اشتباه باشد والا مهتدی بنفس نبوده و خود راه را نیافته و در هدایت محتاج به غیر است.[۵۰۳]
با توجه به نکات فوق می توان گفت آیه ذکر شده دلالت دارد بر این که تنها کسی لیاقت و شایستگی برای امامت و پیشوایی دیگران را دارد که “خود هدایت ذاتی و بدون واسطه داشته و عمل او به هدایت خود و به تأیید الهی و تسدید ربانی صورت گرفته باشد." [۵۰۴]‌ که چنین شخصی سعید و پاک و معصوم و افضل و برترین انسانهاست و اوست که میتواند هدایت گر جامعه باشد، نه کسانی که یا اصلاً هدایت شدنی نیستند و یا به واسطه دیگری هدایت می شوند که در هر دو صورت، معصوم نبوده و مفضول هستند.
ب) آیه: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»[۵۰۵]‌ :
معنای آیه چنین است: بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟
این آیه به خردمندان یادآور می شود که چگونه امکان دارد یک شخص عالمتر، پرهیزکارتر و شریف تر از نظر حسب و نسب، فرمانبر و مطیع کسی باشد؛ که از او، در این موارد پایین تر و پست تر است. [۵۰۶]
بنابراین، با توجه به این آیه می توان گفت امام باید افضل از دیگر افراد امت باشد.
ج)روایت امام رضا(ع):
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: «امام یگانه زمان است، کسی به مقام او نمی رسد، هیچ دانشمندی با او برابری نمی کند، بدل و مانند و همتایی ندارد، و همه فضایل را دارد؛ بدون آن که آنها را درخواست نماید، بلکه داشتن آن فضایل امتیازی است که خداوند به فضل خود به او عطا فرموده است و… .» [۵۰۷]
این روایت گواهی است بر این که فضایل امام در بالاترین سطح خود است به گونه ای که هیچ یک از انسانها و خلایق به پای او نمی رسند و جایگاه او، هم در ظاهر و هم در نزد خداوند، بالاتر از همگان است، البته گفتنی است این روایت ارشاد به حکم عقل و مؤید آن است. [۵۰۸]
بخش پنجم: معاد
معاد در لغت از ریشه عود به معنای رجوع و بازگشت است و در اصطلاح به معنای بازگشت انسان و زنده‌شدن دوباره او بعد از مرگ است تا جزای اعمالی را که در دنیا به اختیار خود مرتکب شده در آخرت مشاهده کند. [۵۰۹]
برهمین مبنا مسائلی که به حیات پس از مرگ بر می گردد از قبیل عالم قبر، برزخ ، قیامت و حساب و کتاب ، صراط ، صور، میزان پاداش و عذاب ، بهشت و جنهم و مواردی از این دست در حوزه موضوع معاد مورد بحث قرار می گیرند.
دیدگاه ابن تیمیه و ابن قیم در خصوص معاد:
آنچه در این خصوص می توان گفت این است که: عمده اختلاف دیدگاه های تفسیری ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم با دیگر مفسرین در مسأله معاد، به مباحثی چون شفاعت، توسل، زیارت قبور، نذر و صدقه برای مردگان و ارواح گذشتگان برمی گردد. در واقع اینان با برداشتی ظاهرگرایانه از آیات قرآن ، ضمن مردود دانستن این مسائل، به مخالفت با نظر اکثریت مفسران اسلامی اعم از شیعه وسنی پرداخته اند. اما از آنجا که این موارد در مباحث گذشته-توحید عبادی- به صورت مبسوط مورد بررسی قرار گرفت؛ در این جا از ذکر آن خودداری می کنیم. در مورد سایر مباحث مربوط به معاد هم ، اختلاف نظر ابن تیمیه و ابن قیم با سایرین، در حد اختلاف اقوال بین علماء و تا حدودی طبیعی می نماید. موضوعی که حتی در بین مفسران شیعه نیز وجود دارد. به همین دلیل و برای خودداری از اطناب و زیاده گویی، لزومی به ادامه بحث در این فصل نمی باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-08-13] [ 10:24:00 ب.ظ ]




- حرمت دروغگویی و معرفی آن به عنوان کلید زشتی ها «- ویل یومئذ للمکد بین مرسلات »[۱۷۹]
- تحریم غیبت[۱۸۰]
- حرمت شرب خمر )که دانش امروز به مفاسد آن پی برده است( تحریم زنا[۱۸۱] (چه این امر در همه عصرها موجب تطهیر جامعه از زشتی­ها ناپاکی­ها و امراضی چون ایدزاست.(
- ترغیب به ازدواج برای سلامت روح فرد و جامعه.[۱۸۲]
پایان نامه - مقاله - پروژه
- احترام به والدین )که در کنار امر به توحید به آن توصیه شده است)[۱۸۳]
- اصل علم جویی )که این قانون در هیچ زمان و مکان و تمدنی تغییر نمی­کند و آنچه تغییر می­ کند
مقررات است؛ یعنی نحوه و کیفیّت علم آموزی، نوشت افزار و امثال آن(
- رابطه انسان با خداوند “یعنی پرستش و عبودیت«و ما ا مروا الاّ لیعبدوا اللّه مخلصین له الدین “.[۱۸۴]
- و نیز حرمت سرقت، حرمت ربا، تشریع قصاص و….
نتیجه آن که سیستم قانونگذاری اسلام براساس فطرت انسانها استوار است.[۱۸۵]
۳-۱۱- مفهوم ثبات و تغییر
از بحث های مقدماتی و ضرروری این باب، شناسایی ماهیت ثبات و تغییّر در حیطه احکام اسلامی است.
بهتر است سؤال کنیم که چه چیز در حال تغییر است و چه چیز دائمی و همیشگی است؟ آیا زمان و مکان در حال تغییر است و این دو ظرف وجودی موجب تغییر احکام الهی می­شوند؟ یا اینکه علوم در حال تکامل و پیشرفت هستند؟ آیا نه زمان و نه مکان و نه علوم بلکه شیء ثالثی درحال تحول وتکامل است که در تطورات اجتهاد و احکام شریعت نقش ایفا می­ کند؟ زمان از حرکت پدید می ­آید و ماهیتی متحول دارد اما در عین حال یکنواخت است.مدار کرات آسمانی هرگز تغییر نکرده است و از بدو پیدایش تا زمانی که نظام برپاست هر کدام در مدار خاص خود در حرکت هستند: «کل فی فلک یسبحون »[۱۸۶] اما تحولات اجتماعی و دگرگونی هایی که با این سرعت و شکل پدید می­آیند نمی ­توانند ناشی از اختلاف زمان و مکان باشند.این تغییر و تحول را به حقایق نیز نمی­ توان نسبت داد.حقایق در ظرف وجودی خود قرار دارند و نظام هستی با نظام خاص خود در چرخش است و موجودات از خواص ویژه خود بهره­مندند خواه کسی به این حقایق علم داشته باشد یا نداشته باشد؛ پس تغییر و تکامل نمی­تواند به حقایق موجود مستند باشد.
آنچه در حال تغییر تکامل و تنزل است، ارتباط انسان با این حقایق است.فرهنگ انسان در حال تغییروتحول است.اگر انسان به ویژگیهای نظام و موجودات آگاهی پیدا کند جامعه از رشد و تعالی برخوردار خواهد شد و اگر از اسرار حقایق بی­خبر باشد در بی­خبری و جهل و تباهی به سر خواهد برد؛ لذا آنچه درحال تغییر است فرهنگ انسانها است و آنچه باعث پدید آمدن تحولات اجتماعی و مطرح شدن نیازهای جدید می­ شود فرهنگ متحول انسانهاست.فرهنگ و نفوس انسانهاست که با کشف حقایق عالم چنین تغییرات شگرفی را در زمینه های ارتباط صنعت تکنیک هنر و بهداشت و … پدید می ­آورد و همین تغییرات است که در ابعاد گوناگون فقه و اجتهاد و احکام تأثیر اساسی دارد نه حقایق موجود در نظام تکوین.
پس آنچه که متغیر است بعد اجتماعی انسان و نوع ارتباط او با سایر موجودات و طبیعت است ؛ به عبارت دیگر بعد مادی وجود انسان، از این خاصیت مادی، یعنی تغییر پذیری و عدم ثبات، مستثنی نیست.فلذا تمام امور مربوط به جنبه مادی انسان نیز دستخوش این خصیصه خواهد بود؛ یعنی آنها نیز تحت شمول قانون«عدم ثبات و تغییر «قرار دارند.از آن جمله می­توان به احکام و قوانین موضوعه اشاره کرد .
اما آنچه که ثابت است، حقیقت وجود انسان یا به عبارت دیگر، بعد غیر مادی او یعنی فطرت و روح الهی اوست که به لحاظ غیر مادی بودن، از خصوصیات ماده )از جمله تغییر ( بدور است.این همان چیزی است که همه انسانها در همه اعصار و بلاد، در وجود چنین چیزی با یکدیگر مشترکند وتغییری در آن مشاهده نمی­ شود.سرشت بنی­آدم،همان فطرت الهی اوست که فرمود:«و نفخرت فیه من روحی »(ص،۷۲)از این قبیل احکام و اصول ثابت در شریعت اسلام، فراوان می­توان برشمرد که از آن جمله:
«عدم تغییر پذیری شریعت در عبادات»است عبادات، موضوعاً و حکماً، تغییرپذیرنیست، بلکه برای همیشه و همه کس ثابت، یکسان ویکنواخت هستند.به دو دلیل عمده در این زمینه می­توان اشاره کرد:
۱- آیاتی که بر عدم تغییرپذیری شریعت در عبادات )موضوعاً و حکماً( دلالت می­ کنند، از قبیل:
«ان الصلاه کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتا »[۱۸۷]و«کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذ ین من قبلکم »[۱۸۸]
۲- تلقی موضوع و حکم در عبادات که از طرف شارع است؛ بدان معنا که عبادات موضوعاً وحکماً از طرف شارع مقدس، تلقی می­گردد.همانگونه که اصل در تکلیف و مشروعیت عبادت باید از جانب شرع رسیده باشد، همچنین نحوه انجام آن و کیفیت و کمیت آن نیز باید از ناحیه شرع تلقی گردد و هیچگونه دخالتی در آن نمی­ توان کرد.
بر طبق این دو دلیل ثابت می­ شود که احکام عبادی اسلام )در مقام اثبات( به هیچ وجه دستخوش تغییرو دگرگونی نمی­گردد و موضوعات آن علی­الدوام همچنان برقرار است.اما در مقام ثبوت، نیز واقع امر چنین است و هرگز در اصل عبادت و فروع آن تغییری حاصل نمی­ شود؛ زیرا نوع انسان به گونه ­ای طرح ریزی شده است که نیایش و نیاز به پرستش به عنوان یکی از ارکان اساسی وجود اوتعبیر گردیده است و جزئی از روح انسان است؛ جزئی لاینفک که گسستن آن محال است.ریشه ثبوت احکام عبادی را باید در ثبوت واقعی آن در وجود انسان جستجو کرد و یافت.
این گونه موارد متفق علیه است و همه فقهاء بر آن تأکید دارند؛ حتی کسانی که تحول و تغییر در احکام
شریعت را غیر قابل اجتناب می­دانند قبول دارند که اصل عبادات و وجوب دائمی آن مستثنی است.[۱۸۹]
۳-۱۱-۱- احکام ثابت و احکام متغیر
« اسلام مقررات خود را به دو قسم متمایز و جدا از هم تقسیم می­نماید: مقررات ثابت و متغیر.مقررات ثابت مقررات و قوانینی است که در وضع آنها واقعیت انسان طبیعی در نظر گرفته شده، یعنی طبیعت انسانی اعم از شهری و بیابانی و سیاه و سفید و قوی وضعیف و در هر منطقه و در هر زمانی بساط زندگی خود را پهن کند؛ خواه ناخواه با یک رشته نیازمندی­هایی روبرو می­شوند که باید برای برطرف ساختن آنها قیام کنند و نظر به اینکه ساختمان وجودی آنها یکی است و در خواص انسانیت یکی می­باشند، بدون تردید حوائج ونیازمندیهای آنها نیز مشترکا یک طبیعت داشته ومقررات یکنواخت لازم دارند.»
اسلام در مرحله­ تشخیص تفصیلی همین نظر یک سلسله اعتقادات و یک رشته اخلاق و یک عده قوانین به عالم بشریت پیشنهاد نموده است و آنها ر ا حق لازم الاتباع معرفی نموده و دین غیرقابل تغییر و تبدیل آسمانی نام می­ گذارد.البته در عین حال که اجزای هر یک از این سه مرحله: اعتقاد اخلاق، احکام با اجزای دیگر و مرحله­های دیگر کمال ارتباط را دارد و با دستگاه عظیم آفرینش نیز کاملاً منطبق است.
بنابراین، انسان یک رشته احکام و مقررات ثابت و پابرجا که به اقتضای نیازمندیهای ثابت طبیعت او وضع شود، لازم دارد، همچنین به یک رشته مقررات قابل تغییر و تبدیل نیازمند است و هرگز اجتماعی از اجتماعات انسانی بدون اینگونه مقررات حالت ثبات و بقا را به خود نخواهد گرفت، زیرا پر واضح است که زندگی همان انسان طبیعی که نظر به ساختمان ویژه­ی خود ثابت و یکنواخت است نظر به منضمات مکانی و زمانی پیوسته با حالت تحول و تکامل مواجه و با عوامل انقلابی و شرایط رنگارنگ زمان و مکان کاملاً دست به گریبان است و تدریجاً شکل خود را عوض نموده و خود را بر محیط تازه منطبق می­سازد این تغییرو اوضاع حتماً تغییر مقررات را ایجاب می­نماید.[۱۹۰]
بنابراین احکام و قوانینی که کوچک­ترین تغییری از نظر حکم الهی نمی­یابند احکام ثابت هستند و مقرراتی که در عین این که حکم شرعی­اند تابع شرایط بوده و با دگرگونی شرایط حکم عوض می­ شود، احکام متغیر هستند.
۳-۱۱-۲- چگونگی تأثیرزمان و مکان بر احکام
تأثیر زمان و مکان در اجتهاد و تغییر احکام هرگز به معنای دگرگون ساختن احکام و اختراع حکم جدید به صورت علت و سلیقه­ای نیست؛ چرا که «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرامٌ الی یوم القیامه »[۱۹۱]
اصل اوّلیه اشتراک همه افراد در همه زمانها و مکانها نسبت به احکام شریعت و عدم نسخ و تغییراحکام است.امّا این که زمان و مکان چگونه زمینه و مقدمه تغییر حکم می­ شود،چند فرض مطرح است که بعضی از صور، نامعقول و باطل و برخی صحیح است.
ابتدا باید گفت که معنای تآثیر زمان و مکان بر احکام، تبعیت از ذوق و سلیقه مردم که به تناسب ازمنه و امکنه متفاوت است نمی باشد.مجتهد حق ندارد ذوق و دلخواه اکثریت را ملاک قرار دهد؛ چه، در این صورت اگر مثلاً جوّ جامعه اختلاط زن و مرد را بدون رعایت موازین شرع بپسندد فقیه نیز حکم به روا بودن آن باید بکند! یا به همین جهت در وجوب حجاب تشکیک کند و…چنین مطلبی بر خلاف روح اسلام است و وظیفه علما مبارزه با بدعتها و امیال نامشروع است، نه مهر تأیید به پای آنها زدن.
لذا به بهانه عقب نماندن از قافله تمدن و ترس از برچسبهای ناروا نمی­ توان احکام دین را به بازی گرفت.قوانین اسلام بدون مجامله باید مورد عمل قرار گیرد؛هر چند که با ذوق وسلیقه بعضی خوش نیاید.همچنین تأثیر زمان و مکان به معنای تطبیق دین با پدیده ­های نوظهور نیست؛ زیرا اینکار خاضع ساختن دین و هویّت احکام اسلام در برابر دگرگونی­هاست.
حال با توجه به مطالب بالا می­خواهیم به صورت مستقل به چگونگی تأثیر زمان ومکان در احکام اشاراتی داشته باشیم.
«تبدیل بدل کردن چیزی به چیز دیگر ویا چیزی را جانشین چیز دیگر کردن است .اگر حکمی در اثر عوض شدن شرایط، تبدیل رخ دهد، اگر آن شرایط برداشته شود حکم به صورت قبلی خود برمی­گردد اما در تغییر، اگر حکم در اثر شرایط زمانی و مکانی عوض شود، با برداشتن شرایط، حکم به زمان قبل ازبوجود آمدن شرایط بر نمی­گردد.[۱۹۲]
۳-۱۱-۲-۱-تاثیر زمان و مکان در تبدیل حکم اولیه به حکم ثانویه

گاهی زمان ومکان به معنای عام موجب تغییر موضوع به طور کلی می­ شود یعنی موضوع مبتدل می­ شود و به
اصطلاح فقهی استحاله می­ شود در این صورت حکم قبلی موضوع، می­رود وحکم جدید جایگزین آن می­ شود و به اصطلاح حکم قبلی در این مورد سالبه به انتفاء موضوع می­ شود.البته این بدان معنی نیست که حکم قبلی نسخ شود بلکه به صورت قضیه حقیقیه پابرجاست و هرگاه موضوع آن محقق شود، جاری می­ شود.مانند استحاله سگ درنمک­زار و انتقال خون انسان به حیوان و یا مانند زمانی که عضوی از بدن یک انسان مرده مثل کلیه یا پوست یا…را به بدن انسان زنده پیوند می­زنند و…..
۳-۱۱-۲-۲- تاثیر زمان و مکان در تغییر حکم اولیه به حکم ثانویه
اگر شرایط زمانی و مکانی به طوری بر موضوع اثر کند که آن را از حالت و طبیعت اولیه خود خارج کند به طوری که یکی از عناوین و قواعد ثانویه شامل آن شود حکم اولی می­رود وثانویه جایش را می­گیرد و این تغییر حکم در اثر تغییر موضوع است چرا که موضوع شبیه علت برای حکم است .
برای نمونه: در گذر زمان انسان در سطوح مختلف علمی، از جمله دانش پزشکی پیش رفت .این تغییر و تحول بیرونی در موضوعی بنام خون تاثیر گذاشته یکی از صفت­های باطنی آن را یعنی نداشتن منفعت محلله را تغییر داد .امروزه با تزریق خون، جان انسانهای بسیاری حفظ می­ شود و از این طریق خون از بالاترین منفعت محلله برخوردار می­گردد.بنابر این اگر در گذشته به دلیل عدم برخورداری از چنین صفتی خرید و فروش خون حرام بود امروز با تغییر این وصف حکم آن نیز تغییر می­ کند و خرید و فروش خون جایز می­گردد .البته باید به این نکته توجه داشت که وظیفه تشخیص موضوعات یعنی اینکه کدام موضوع صفت باطنیش تغییر کرده و تبدیل به موضوع جدید شده و کدام موضوع به این مرحله نرسیده به عهده عرف است.
۳-۱۱-۲-۳- تاثیر زمان و مکان در صدور حکم حکومتی
بنابر آموزه­های قرآن و سنت نبوی )ص(، دین اسلام دارای برنامه و اهداف حکومتی است و شکل خاصی از نظام سیاسی را دنبال می­ کند.نیاز جامعه بشری به حکومت چیزی نیست که اسلام- به عنوان مکتب جامع زندگی بتواند در برابر آن بی اعتنا و ساکت باشد و لذ ا داشتن داعیه حکومت ازاعتقادات مشترک مسلمانان است.آنچه محل اختلاف است تنها شیوه نصب یا انتخاب خلیفه است واینکه پیامبر(ص)در این باره چه فرموده است (وقتی یک یهودی با سرزنش اختلاف مسلمانان درخصوص خلیفه پس ازپیامبر به طعنه گفت: «هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره­اش اختلاف کردید»، حضرت علی )ع( پاسخ داد: « ما درباره آنچه از او رسیده اختلاف کردیم نه درباره خود او…»[۱۹۳]­
به هر حال، حاکم جامعه اسلامی هرکس باشد، از دیدگاه فقها دارای اختیارات ویژه وضرروری برای اداره جامعه است.او می ­تواند با وضع مقررات جدید و صدور دستورهای موردی به تنظیم امور جامعه همت گمارد و یا با تقیید و تخصیص و حتی تعطیل موقت احکام شرع، روابط اجتماعی را چنان تنظیم کند که ضمن حفظ اصول به نیازهای خاص زمان و مکان پاسخ گفته باشد.
وضع این گونه مقررات و صدور این گونه دستورها حکم حکومتی نامیده شده و اطاعت از آن بر شهروندان واجب گردیده است.
۳-۱۲- نقش زمان و مکان در احکام و اجتهاد
منظور از نقش زمان و مکان در احکام و اجتهاد توجه به شیوه های زندگی و اوضاع اجتماعی برحسب پیشرفت زمان و گسترش شبکه اطلاعات است.[۱۹۴]
فقه امامیه در طول هزار سال با تمسک به قرآن و اندیشه های معصومان تطور یافته است.پویایی فقه شیعه در تاریخ فقه در گرو«باز بودن باب اجتهاد» است و اجتهاد نیز باید با توجه به عوامل زمانی و مکانی در بستر جامعه متحول گردد.به طور کلی از بایسته های سیستم استنباط باز و اجتهاد مطلق این است که مجتهد هنگام مراجعه مردم به وی، عالم به زمان و اعلم مردمان برای راه گشایی و مشکل زدایی باشد.در حقیقت نظریه تقلید جاهل از عالم، در بن خود این حقیقت را جای داده است که باید از عالمی پیروی شود که با رویدادها درگیراست و از نظر علمی در جریان آنها قرار دارد.بنابراین لازمه انفتاح باب اجتهاد آگاهی به شرایط و مقتضیات زمان است که خود پویایی فقه شیعی را تضمین نماید.[۱۹۵] ­
روایات نقل شده از امامان معصوم)ع( نیز به این حقیقت اشاره دارد که زمان و مکان در دگرگونی احکام نقش دارد و این تغییر به سبب آن است که موضوعات احکام نیز به مرور زمان، تغییر می­ کند؛ به عنوان نمونه­روایت: «محمد بن مسلم و زراره از امام باقر (ع)حکم خوردن گوشت الاغ اهلی را پرسیدند حضرت پاسخ دادند که پیامبر(ص)روز جنگ خیبر از خوردن گوشت الاغ اهلی نهی کردند و این نهی ناظربه همان زمان است؛ زیرا الاغ وسیله حمل و نقل و حمل بار در آن زمان بوده است و حرام ها همان است که خداوند در قرآن حرام کرده است».[۱۹۶]
به این حیوان نیاز نباشد، ملاک حرمت ذبح و خوردن گوشت آن هم از بین خواهد رفت مقدس اردبیلی نیز با توجه به این مهم در تأثیر و زمان و مکان و استنباط متفاوت و مترقی فقیهان بیان می دارد:
«هیچ حکمی کلیت ندارد؛ زیرا روشن است که احکام به اعتبار خصوصیات، اوضاع، احوال، زمان ها، مکان ها و اشخاص مختلف، تغییر می­ کنند و امتیاز عالمان و فقیهان، از غیر آنها به واسطه استخراج همین اختلافات و انطباق آن بر مصادیقی است که از شرع مقدس گرفته می­ شود».[۱۹۷]
امام خمینی، خورشید فروزان فقاهت در پیوند فقه سنتی و پویای فقه شیعه،با عنایت به زمان و مکان بیان داشته اند: «من به فقه رایج میان فقیهان و اجتهاد به شیوه­ مرحوم صاحب جواهر(آیت­ الله شیخ محمد حسن نجفی) اعتقاد دارم.این نوع فقه واجتهاد اجتناب ناپذیر است؛ اما این بدان معنا نیست که فقه اسلامی بر نیازهای زمان منطبق نیست؛ بلکه عنصر زمان و مکان در اجتهاد مؤثر است.چه بسا یک واقعه در یک زمان دارای حکمی باشد همین واقعه در پرتو اصول حاکم بر جامعه و سیاست و اقتصادش، حکمی دیگر پیدا کند.[۱۹۸]
گرچه امام بر این نکته تأکید می­ کند که اجتهاد امروز باید در بستر اجتهاد سنتی)فقه جواهری( صورت بگیرد، ولی در ادامه بر عنصر زمان و مکان نیز توجه می­ کند که این توجه باید براساس اصول حاکم برجامعه، مصالح، نیازها و مقتضیات آن باشد که در تذکر امام به شورای نگهبان اهتمام جدی امام به مصالح و اولویت آن به وضوح دیده می­ شود.[۱۹۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ب.ظ ]




سازمان‌های متعالی مأموریت و آرمان خود را از طریق ایجاد و تدوین یک استراتژی متمرکز بر منافع ذی‌نفعان و با در نظر گرفتن بازار و بخشی که در آن فعالیت می‌کنند، به اجرا درمی‌آورند. خط‌مشی‌ها، اهداف و فرآیندها به‌منظور تحقق استراتژی‌ها تدوین و جاری می‌شوند. خط‌مشی متعالی در موارد زیر خلاصه می‌شود:
خط‌مشی و استراتژی بر اساس خواسته‌ها و انتظارات حال و آینده ذی‌نفعان پایه‌ریزی می‌شوند.
خط‌مشی و استراتژی بر اساس اطلاعات حاصل از اندازه‌گیری عملکرد، تحقیقات، یادگیری و فعالیت‌های خلاقانه، پایه‌ریزی می‌شوند.
خط‌مشی و استراتژی تدوین‌شده، موردبازنگری قرار گرفته و به‌روز می‌شوند.
خط‌مشی و استراتژی از طریق چارچوب فرآیندهای کلیدی جاری می‌شوند.
خط‌مشی و استراتژی اشاعه داده شده و به اجرا در می‌آیند.

معیار کارکنان

سازمان‌های متعالی تمامی توان بالقوه کارکنان خود را در سطوح فردی، تیمی و سازمانی اداره کرده، توسعه بخشیده و از آن بهره می‌گیرند. آن‌ها عدالت و برابری را ترویج کرده، کارکنان را در امور مشارکت داده و به آن‌ها تفویض اختیار می‌کنند. این سازمان‌ها به‌گونه‌ای به کارکنان خود توجه کرده، ارتباط برقرار ساخته و آن‌ها را مورد تشویق و تقدیر قرار می‌دهند که در آن‌ها انگیزه و تعهد برای استفاده از مهارت و دانش در جهت منافع سازمانی ایجاد شود. معیار کارکنان به‌صورت زیر تعالی می‌یابد:
دانلود پایان نامه
منابع انسانی برنامه‌ریزی و مدیریت شده و بهبود می‌یابند.
دانش و شایستگی کارکنان شناسایی شده، توسعه‌یافته و نگهداری می‌شود.
کارکنان مشارکت داده شده و به آنان تفویض اختیار می‌شود.
کارکنان و سازمان گفتمان دارند.
کارکنان مورد تشویق و تقدیر قرارگرفته و به آن‌ها توجه می‌شود.

معیار مشارکت‌ها و منابع

سازمان‌های متعالی، مشارکت‌ها و همکاری‌های تجاری بیرونی، تأمین‌کنندگان و منابع داخلی خود را به‌منظور پشتیبانی از خط‌مشی و استراتژی و اجرای اثربخشی فرآیندهایشان برنامه‌ریزی و مدیریت می‌کنند. در معیار مشارکت‌ها و منابع سازمان، موارد زیر بررسی می‌شوند:
همکاری‌های تجاری بیرونی، مدیریت می‌شود.
منابع مالی، مدیریت می‌شود.
ساختمان‌ها، تجهیزات و مواد، مدیریت می‌شود.
فن‌آوری، مدیریت می‌شود.
اطلاعات و دانش، مدیریت می‌شود.

معیار فرآیندها

سازمان‌های متعالی فرآیندهای خود را به‌منظور کسب رضایت کامل و ایجاد ارزش فزاینده برای مشتریان و سایر ذی‌نفعان طراحی نموده، مدیریت کرده و بهبود می‌بخشند. معیار فرایند در موارد زیر خلاصه می‌شود:
فرآیندها به‌گونه‌ای نظام‌مند طراحی و مدیریت می‌شوند.
فرآیندها به‌منظور کسب رضایت کامل و ایجاد ارزش فزاینده برای مشتریان و سایر ذی‌نفعان در صورت نیاز، با بهره گرفتن از نوآوری‌ها بهبود می‌یابند.
محصولات و خدمات بر اساس خواسته‌ها و انتظارات مشتری طراحی و ایجاد می‌شوند.
محصولات و خدمات، تولید، تحویل و پشتیبانی می‌شوند.
ارتباط با مشتری مدیریت شده و تقویت می‌شود.

نتایج مشتری

سازمان‌های متعالی به‌طور فراگیر نتایج مهم مرتبط با مشتریان خود را با مقیاس‌ها و شاخص‌های زیر اندازه‌گیری کرده و به آن‌ها دست می‌یابند.

مقیاس ادراکی

این مقیاس‌ها، بیانگر ادراکات مشتریان از سازمان است. به‌عنوان‌مثال این اندازه‌ها از طریق نظرسنجی‌های مشتری و گروه‌های نمونه، رتبه‌بندی‌های فروشندگان، تقدیرها و شکایات رسمی به دست می‌آیند.

مقیاس‌های عملکردی

این شاخص‌ها، شاخص‌هایی داخلی هستند که توسط سازمان به‌منظور پایش، درک، پیش‌بینی و بهبود عملکرد سازمان و پیش‌بینی ادراکات مشتریان بیرونی سازمان به کار گرفته می‌شوند.

نتایج کارکنان

سازمان‌های متعالی به‌طور فراگیر نتایج مهم مرتبط با کارکنان خود را با بهره گرفتن از مقیاس‌ها و شاخص‌های زیر اندازه‌گیری کرده و به آن‌ها دست می‌یابند.

مقیاس‌ها ادراکی

بیانگر ادراکات کارکنان از سازمان است. به‌عنوان‌مثال این اندازه از طریق نظرسنجی‌ها، گروه‌های نمونه، مصاحبه‌ها و ارزیابی‌های ساختاریافته به دست آیند.

شاخص‌های عملکردی

این شاخص‌ها، شاخص‌هایی داخلی هستند که توسط سازمان به‌منظور پایش، درک، پیش‌بینی و بهبود عملکرد کارکنان سازمان و پیش‌بینی ادراکات آنان بکار گرفته می‌شوند.

نتایج جامعه

سازمان‌های متعالی به‌طور فراگیر نتایج مهم مرتبط با جامعه را با مقیاس‌ها و شاخص‌های زیر اندازه‌گیری کرده و به آن‌ها دست می‌یابند.

مقیاس‌های ادراکی

این مقیاس‌ها، بیانگر ادراکات جامعه از سازمان است. به‌عنوان‌مثال این اندازه‌ها از طریق نظرسنجی‌ها، گزارش‌ها، نشریات، گردهمایی‌های عمومی و مراجع رسمی و دولتی به دست می‌آیند. برخی از اندازه‌ها که به‌عنوان مقیاس ادراکی مطرح شده است قابل‌طرح در شاخص‌های عملکردی هستند و بالعکس.

شاخص‌های عملکردی

این شاخص‌ها، شاخص‌هایی داخلی هستند که توسط سازمان به‌منظور پایش، درک، پیش‌بینی و بهبود عملکرد سازمان و پیش‌بینی ادراکات جامعه بکار گرفته می‌شوند.

نتایج کلیدی عملکرد

سازمان‌های متعالی به‌طور فراگیر نتایج مهم مرتبط با عناصر اصلی خط‌مشی و استراتژی را با بهره گرفتن از دستاوردها و شاخص‌های زیر اندازه‌گیری کرده و به آن‌ها دست می‌یابند.

دستاوردهای کلیدی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:24:00 ب.ظ ]




نیستند.
٣)خودتشابه آماری: ضعیفترین نوع خودتشابه است که در آن فراکتال اندازه های عددی یا آماری دارد کهدر سرتاسر مقیاسها حفظ م شوند. بیشتر تعاریف عوامانه متعارف فراکتال، بر ش ل از خودتشابه آماری دلالتدارند. فراکتالهای تصادف نمونهای از فراکتالهای هستند که به ش ل آماری خودمشابهاند اما خودمشابه کامل یاشبه خودمشابه نیستند.
سالها بعد، شاخه جدیدی از ریاضیات با عنوان تئوری توابع ت رار شونده توسط جان هاکینسون [۳] در سال١٩٨١ ارائه شد. در همان دهه، مای ل بارنزل [۴] ، ی محقق برجسته از جورجیا، کتاب معروف با عنوان »فراکتالهاهمه جا هستند«، نوشت. این کتاب، ریاض سیستمهای توابع ت رار شونده را ارائه م کند و نتیجهای را با عنوانتئوری اختلاط رن ها معرف م کند. تئوری اختلاط رن ها توضیح م دهد که ی سیستم ت رار توایع برای ارائه تصویر، چ ونه بایست عمل کند. این تئوری ام ان عجیب را ارائه م دهد. اگر در مسیر رو به جلو، ریاضفراکتال برای تولید تصاویر با ظاهر طبیع مناسب است پس در حرکت رو به عقب م توان از آن برای فشردهسازیتصاویر استفاده کرد. حال از منظر سیستمهای ت رار توابع به معرف فراکتالها م پردازیم.
پایان نامه - مقاله
تعریف ٠.٠.١. فرض کنید (X,d) ی فضای متری کامل و {F = {f1,f2,…,fk ی مجموعهی متناه ازن اشتهای پیوسته رویX باشد. نیمگروه تولید شده توسطF تحت عمل ترکیب توابع، که آنرا با نماد +><نمایش م دهیم، را در نظر ب یرید.{F >+= {→ X;fino…ofii∈ {۱,۲,…,k}} ∪ {id → X <
سیستم ت رار توابع تولید شده توسطF که به اختصار با (IFS(X,F [۵] نمایش داده م شود، چیزی جز عمل نیمگروه
+>< روی مجموعهX نم باشد.
هر سیستم تعریف شده بهصورت فوق، دارای جاذب م باشد. در صورت که ن اشتهای مولد سیستم، انقباضباشند، سیستم دارای ی جاذب منحصربفرد است که آنرا فراکتال م نامیم.
بارنزل در سال ٢٠٠٩ نشان داد که بین جاذبهای دو سیستم ت رار توابع م توان ارتباط ایجاد نمود. آنچه دراین پایان نامه بررس م گردد نحوه ایجاد ارتباط خاص یعن همیومورفیسم فراکتال ، بین جاذبهای دو سیستمت رار توابع با تعداد توابع مولد مشابه م باشد. این پایان نامه بر مبنای ی از مقالات بارنزل و وینس [۶] [۶] نوشتهشده است که در آن از توابع دوآفین جهت تش یل سیستم استفاده م گردد.
٣تعریف ٠.٠.٢. ن اشت ۲R→ R را که بهصورت زیر تعریف م کنیم، ی ن اشت دوآفین نامیده م شود.(١)f(x,y) = bcdxy,
که در آنa,b,c,، بردارهای در ۲R هستند.
بهعبارت دی ر توابع دوآفین، توابع مانند ۲R→ R هستند با این ویژگ ها که، به ازاییاثابت، درسایر متغیرهای موجود مانند توابع آفین رفتار م کنند.
ff((1(x,(1− α−)αx1)y+1 +αxαy2,y2) = (1) = (1−−αα))ff((x,yx1,y1) +) +αfαf((x,yx2,y2))., (٢)
.x1,x2,y1,y2,α ∈ R برای هر
از نظر هندس ، تساویهای فوق بدین معنا هستند که
خطوط افق و عمودی، توسط ن اشتهای دوآفین، به ی خط ن اشته م شوند.
ویژگ های موجود در خطوط افق و عمودی، حین انتقال، حفظ م شوند.
ردهی توابع دوآفین از ۲R به ۲R به مراتب، بزرگتر از تبدیلهای آفین و کوچ تر از تبدیلهای درجهی دوم است.ردهی توابع دوآفین تحت عمل ترکیب بسته نم باشد ول ترکیب ی تابع دوآفین با ی تابع آفین، ی تابع دوآفینم باشد.
این رده اصل از توابع با اتصال به نتایج هندسه کلاسی ، برانچن [۷] و لمبرت [۸] که قبل از قرن هیجدهم میلادیبهوجود آمدهاند، کاربردهای زیادی برای آنچه که در این پایان نامه شرح داده م شود خواهند داشت. ان یزه اصلما برای استفاده از توابع دوآفین بهخاطر بازنمای و تبدیلهای فراکتال است. همانطور که بیان گردید ی روشاستاندارد برای ساختن فراکتال، خودتشابه دقیق است که به وسیله سیستمهای ت رار توابع قابلیت پیادهسازی دارد.جاذب این سیستمها، معمولا ی فراکتال است. بارنزل در [٨] و [٧] روش برای تبدیل کردن جاذب یSFI به جاذبIFS دی ر مطرح کرده است. این روش، برای تصویرسازی دیجیتال تصویرهای مخدوش، صاف کردنآنها، فشرده سازی، سایهدار کردن و افزودن جلوههای ویژه کاربرد دارد. ش ل زیر که جزئیات بیشتر در مورد آن دربخش ٣.۴ توضیح داده شده است، بهوسیلهی کاربرد چنین تبدیلهای ، که همیومورفیسم فراکتال نامیده م شوند،بهدست آمده است.
ش ل ١: کاربرد دو همیومورفیسم فراکتال برای ایجاد تصویر اصل .
۴
برای ایجاد ی همیومورفیسم فراکتال ، سیستم ت رار توابع که ن اشتهای آن خصوصیات هندس خوبداشته باشند و خیل هم پیچیده نباشند، مناسب است. تبدیلهای خط بهخاطر این خاصیت که خطوط را به خطوطم رسانند، برای ساختن سیستمهای ت رار توابع مناسبند. از طرف تبدیلهای آفین و دوآفین نیز خیل پیچیدهتر ازتبدیلهای خط نیستند و محدودیت برای اینکه مبدأ را به مبدأ برسانند، ندارند.
این پایان نامه بهصورت زیر سازمانده شده است:
در فصل اول به بیان مفاهیم پایهای مربوط به سیستمهای دینامی زمانگسسته م پردازیم. آشنای با ساختاراین سیستمها و تعاریف و قضایای پیرامون آنها، در فهم مطالب فصول بعدی کم بهسزای م کند.
در فصل دوم، به معرف سیستمهای دینامی زمانپیوسته م پردازیم. هدف اصل ما در این فصل، تعیین نقاطثابت ی دست اه معادلات دیفرانسیل و آشنای با نحوه محاسبه نقاط جاذب و دافع آن است.
در فصل سوم با ساختار تش یل سیستمهای ت رار توابع آشنا م شویم. در این فصل، ابتدا با توابع انقباض وتعاریف و قضایای پیرامون آنها آشنا م شویم. سپس با بهره گرفتن از این توابع نسبت به ایجاد ی سیستم ت رار توابعانقباض اقدام م کنیم. با اثبات قضیه ٩.٢.٣، نشان م دهیم که هر سیستم ت رار توابع انقباض دارای ی جاذبکمین درون ناته منحصربفرد است که این جاذب عموماًً فراکتال نامیده م شود. در ادامه فصل را با ذکر مثال ازنحوه تش یل ی سیستم با دومولد به پایان م بریم.
موضوع اصل این پژوهش که براساس مقاله [۶] از بارنزل و وینس، تنظیم گردیده است، از فصل چهارم شروعم شود. ابتدا به معرف توابع دوآفین و بیان هندسه این توابع م پردازیم. قضیهی ١٠.١.۴ به بیان ویژگ های اساسی تابع دوآفین م پردازد. همچنین ویژگ های خط تاشده و سهم تاشده نیز در این قضیه بیان م گردد.
قضیهی ١٢.١.۴ ی ساختار هندس برای پیدا کردن تصویر ی نقطه تحت ی ن اشت دوآفین را به ما م دهد.بخش ٢.۴ زمینهی لازم برای تعریف سیستم ت رار توابع دوآفین و مجذوب کنندههای آنرا فراهم م کند. قضیهی
۵.٢.۴ شرایط کل نسبتاًً خوب به ما م دهد که تحت این شرایط، ی ن اشت دوآفین، انقباض است.
ایجاد همیومورفیسم فراکتال بین جاذبهای دوIFS موضوع بخش آخر این پژوهش است. ساختار یهمویومورفیسم فراکتال با یافتن بخشهای پایای انتقال مربوط به ن اشتهای کدگذار دو،IFS ارتباط مستقیمدارد. قضیهی ۵١.٣.۴ نشان م دهد که هر بخش پایای انتقال وابسته به ی ماس است.
قضیهی ١٧.٣.۴، نشان م دهد که چ ونه ی همیومورفیسم فراکتال بین جاذبهای دو سیستم ت رار توابع رام توانیم از بخشهای مربوطه بهدست آوریم.
فصل ١

خلاصه مباحث از سیستمهای دینامی

١ . ١ بررس مجموعه های حدی و پایا
٢ . ١ سیستمهای کمین
٣ . ١ دینامی نمادین
۶
سیستم دینامی ، توصیف مدل ریاض ی مسأله فیزی م باشد. از آنجاکه عنوان سیستمهای دینامی بهسیستمهای داده م شود که در گذر زمان دستخوش تحول م شوند، لذا ی سیستم دینامی را م توان توسط سهپارامتر زمان، حالتها و قاعده های که بیان ر نحوه تحول این سیستمهاست، ش ل داد. برای درک سیستم دینامیبایست بر شرایط اولیه حاکم بر آن و شرایط مرزی سیستم احاطه داشت. سیستمهای دینامی را با توجه به رابطهایکه میان پارامترهای آنها وجود دارد، به دو گروه تقسیم م نمایند.
سیستمهای دینامی خط ،
سیستمهای دینامی غیرخط .
سیستمهای دینامی خط را م توان به دو طریق مورد مطالعه قرار داد: در صورت که تحول در سیستمبهصورت پیوسته باشد از معادله دیفرانسیل برای توصیف سیستم استفاده م شود. اما اگر سیستم بهصورت گسستهتحول یابد، در اینصورت سیستم در قالب ن اشتهای ت رار (مانند ن اشت لجستی ) مطالعه م گردد. در اینبخش به معرف سیستمهای دینامی زمان گسسته و ویژگ های آنها م پردازیم که نقش اساس در فهم مطالبفصول بعدی این پایان نامه دارند. برای این منظور از [١] و [٣] بهره م گیریم.

١.١ بررس مجموعه های حدی و پایا

مطالعه و بررس رفتار مدار ی نقطه در ب نهایت، که مثال از ی مجموعه پایا م باشد، در سیستمهای دینامیبسیار حائز اهمیت است. به همین علت ابتدا به بررس بعض از مجموعه های حدی و دینامی آنها م پردازیم.
تعریف ١.١.١. ی سیستم دینامی را با (X,f) نمایش م دهیم که در آنی فضای توپولوژی (فضایمتری ) و→ ی تابع پیوسته رویم باشد. برای هر ن اشت پیوستهازبهf،را ن اشتهمان ازدر نظر م گیریم و همچنین.n ∈ N ; fn+1 fofn
تعریف ١.١.٢. اگر (X,f) ی سیستم دینامی باشد، آن اه برای هر∈ ، مدار پیشرورا با نماد (O+(x,fنمایش م دهیم و بهصورت زیر تعریف م کنیم
.
اکنون فرض کنید→ ی ن اشت پیوسته و مع وسپذیر باشد دراینصورت برای هر∈ ، مدار
پسرو را با نماد (O−(x,f نمایش م دهیم که بهصورت زیر تعریف م شود
O−(x,f) = {fn(x) : ∈ N ∪ {۰}},
که در آن ۱+ff۱ofn. همچنین مدار نقطهی∈ ، را بهصورت زیر تعریف م کنیم
O(x) = {fn(x) : ∈ Z}.
تعریف ١.١.٣. نقطهی∈ را ی نقطه تناوب از ن اشت→ گوییم هرگاه عدد مثبتموجود باشد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ب.ظ ]




گفتار دوم: سابقهی تقنینی قرار موقوفی تعقیب و مجازات در ایران
بند اول:قوانین قبل از انقلاب اسلامی
بعد از انقلاب مشروطیت در تاریخ ۱۹ ذیحجه ۱۳۲۴ هـ..ق «دیوان عدالت عظمی» تأسیس شد. از آن تاریخ تا ۲۱ رجب ۱۳۲۹ هـ..ق که دیوان فوق به وسیله یازده تن وزرای عدلیه از مشیرالسلطنه گرفته تا حسن مشیرالدوله اداره میگشت قانونی نداشته که تشکیلاتش بر پایه آن استوار باشد. در این مدت که بیش از چهار سال و نیم طول کشید وزرای عدلیه از روی میل و اراده خود محاکم متعدد انفرادی یا جمعی تشکیل داده و سپس آنها را منحل میکردند و یا به صورتی دیگر درمیآوردند. دعوایی را به محکمه شرع ارجاع
میدادند و دعوای دیگر را خود رسیدگی میکردند . . . «دیوان عدالت عظمی» در مدتی که اشاره رفت چون قانون مجازاتی نداشت در تعیین مجازات هم آزادی کامل داشت.
در سال ۱۳۳۰ هجری قمری (قبل از تصویب قانون جزای ماهوی) «قانون اصول محاکمات جزایی» از طرف دولت به مجلس پیشنهاد شد، بعد از تصویب کمیسیون خاصی از طرف مجلس، که ازجمله سید حسن مدرس نیز در آن شرکت داشت برای اجرا به وزرات عدلیه ابلاغ شد. این قانون که شامل ۵۰۶ ماده بود به عنوان «قانون محاکمات جزایی» به مرحله اجرا درآمد و مقرر شد که دولت به طور موقت آن را اجرا کند و
دانلود پایان نامه
پس از مدتی نواقصی را که در عمل مشاهده میکند رفع و برای تصویب نهایی به مجلس شورای ملی پیشنهاد نماید، ولی این عمل هیچگاه صورت نگرفت و قانون همچنان در مراجع عدلیه مورد عمل واقع شد ولیکن گاه و بیگاه در سالهای بعد موادی از این قانون موقت اصلاح، نسخ، الغاء و یا حذف گردیده است. مجلس شورای ملی با اصلاحات و اضافه کردن موادی به عنوان ماده مکرر در واقع اساس «قانون موقت اصول محاکمات جزایی» مصوب رمضان ۱۳۳۰ هـ.ق را تأیید کرده است (کلانتری،۱۳۷۵، ص ۵۶). قانون اصول محاکمات جزایی مصوب ۱۲۹۰ هـ..ش و اصلاحات بعدی آن، براساس مراحل پنج گانهی دادرسی کیفری تدوین شده بود. هر یک از این مراحل به وسیلهی مقام خاص و با تشریفات ویژهای صورت میگیرد که آنها را مراحل پنج گانهی دادرسیهای جزایی مینامند(آخوندی، ۱۳۸۸، ج۴، ص ۵۵).این مراحل به ترتیب عبارتند از:
۱- مرحلهی کشف جرم
جرم ارتکابی باید کشف شود. تا زمانی که جرم کشف نشده، ارتباطی با دادرسیهای کیفری پیدا نمیکند. کشف جرم به عهدهی پلیس قضایی و یا ضابطین قوه قضاییه است (ماده ۱۵ ق.آ.د.د.ع.ا.ک).
۲- مرحلهی تحقیقات مقدماتی
در این مرحله، یک نفر قاضی که او را مستنطق، بازپرس یا قاضی تحقیق میگویند وارد عمل میشود.
۳- مرحلهی تعقیب
تعقیب بزهکار بر عهدهی دادستان یا مدعی العموم است که به نمایندگی از سوی جامعه، جرایم ارتکابی را مورد پیگرد قرار میدهد.
۴- مرحلهی دادرسی
در این مرحله، دادرسان دادگاهها دربارهی چگونگی مسئولیت مرتکب، کیفیت دلایل اسنادی، نوع و میزان مجازات و یا اقدامات تأمینی و تربیتی و بلاخره تناسب آن با شخصیت بزهکار تصمیمگیری میکنند. این مرحله، مهمترین مرحلهی دادرسیهای جزایی است.
۵- مرحلهی اجرا
اجرای حکم، آخرین مرحلهی دادرسیهای جزایی و در حقیقت مرحلهی بهرهبرداری از دادرسیهای کیفری است. در اغلب کشورهای جهان حکم به وسیلهی قاضی ویژهی اجرای مجازات اجرا میشود.
قانون مذکور پایه و اساس دادرسیهای کیفری کشور ما را تشکیل میدهد.
قرار موقوفی تعقیب نیز اولین بار در ماده ۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۲۹۰ هجری شمسی (۱۳۳۰ هجری قمری) مورد توجه قرار گرفت. ماده ۸۵ قانون مذکور مقرر میداشت: «تعقیب امور جزایی که از طرف مدعی العموم موافق قانون شروع شده موقوف نمیشود مگر در موارد ذیل:
۱- بواسطه فوت یا جنون متهم یا مقصر
۲- در صورت صلح مدعی حقوقی و متهم در مواردی که به صلح طرفین تعقیب امر جزایی ترک میشود.
۳- در مواقع عفو عمومی در مورد تقصیرات سیاسی
۴- در مواقعی که مرور زمان در موارد تقصیرات عرضی موافق مقررات مملکتی تعقیب ممنوع است».
ماده فوق الذکر از لحاظ شمارش سقوط دعوی جامع و مانع نبود زیرا، اولاً کلیه علل موقوفی تعقیب را ذکر نکرده بود، مثل نسخ مجازات قانونی و اعتبار امر مختوم. ثانیاً در ماده مذکور از جنون به عنوان علت صدور قرار موقوفی تعقیب ذکر شده بود. در صورتی که از نظر علمی و قضایی چنین امری ممکن به نظر
نمیرسید.
ماده ۸ دارای سه تبصره طولانی بوده که تبصره اول آن در قانون جدید در قالب ماده ۱۰ تدوین گردیده است. تبصره دوم و سوم نیز جرائم قابل گذشت را احصاء کرده بود.
بند دوم: قوانین بعد از انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم مشروطهی سلطنتی، سعی بر این شد که کلیهی امور قضایی، فرهنگی، سیاسی و غیر اینها بر مدار فقه اسلامی قرار گیرد. به ویژه کوشش به عمل آمد تا قضا و دادرسی به صورت کاملاً اسلامی درآید و از اعمال و اجرای قوانین خلاف شریعت مقدس اسلام پرهیز شود. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «کلیهی قوانین و مقررات مدنی و جزایی باید براساس موازین اسلامی باشد»(اصل ۱۶۳ ق.ا).
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی جهت هرچه اسلامیتر کردن قواعد دادرسی، لایحهای در ۳۱۸ ماده تقدیم مجلس شد. باتوجه به اینکه تعداد زیادی از مواد این لایحه با قانون سابق یکی بود لذا شورای عالی قضایی ۳۰ ماده از این لایحه را انتخاب و تصویب فوری آن را از مجلس تقاضا کرد. براساس این قانون تقسیم بندی سه گانهی جرایم به «جنایت، جنحه و خلاف» ازبین رفت و تقسیم بندی چهارگانه «حدود، قصاص، دیات و تعزیرات» جایگزین آن شد. دادگاههای کیفری ۱و۲ نیز طبق این قانون ایجاد شدند. چهارچوب ایجاد شده با تغییراتی به حیات خود ادامه داد تا سال ۱۳۷۳ که قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب با حذف دادسرا، نظام قضایی کشور را دچار تحولات عمده نمود. این قانون به بهانهی هر چه اسلامیتر کردن دادرسی و مراجعهی مستقیم به قاضی، نهاد ۹۰ سالهی دادسرا را از سیستم قضایی کشور حذف نمود و
کلیهی مراحل پنجگانهی دادرسی کیفری را در اختیار شخص واحدی به نام قاضی[۲] دادگاه قرار داد. در سال ۱۳۷۸ نیز قانون آیین دادرسی متناسب با این سیستم در ۳۰۸ ماده به نام قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری به تصویب رسید. این قانون به صورت آزمایشی و برای مدت ۳ سال تصویب شد ولی مهلت اجرای آن چند بار تمدید شد و هم اکنون نیز لازمالاجرا میباشد (آخوندی، ۱۳۹۰، ج ۱، ص ۱۲۸).
با تصویب قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۲۸/۶/۱۳۷۸ موارد موقوف ماندن تعقیب در ماده ۶ این قانون ذکر شده است که ماده ۶ نقص قانون گذشته در عدم ذکر نسخ مجازات قانونی و اعتبار امر مختومه کیفری را جبران کرده است. علاوهبر ماده ۶ قانون مذکور، شاهد مواردی هستیم که مرجع رسیدگی ملزم به صدور قرار موقوفی تعقیب میباشد ازجمله ماده ۱۱۵ قانون جدید صدور چک و همچنین تبصره ماده ۵۱۷ قانون مجازات اسلامی.
نهایتاً قانونگذار در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در فصل یازدهم از بخش دوم از کتاب اول به سقوط مجازات پرداخته است.
مبحث دوم: مقامات صدور قرار موقوفی تعقیب و مجازات و مسائل مربوط به آن
گفتار اول: مقامات صدور قرار موقوفی تعقیب و مجازات
بند اول: در مرحله تحقیقات مقدماتی
در مرحله تحقیقات مقدماتی بازپرس و دادستان (به تبع وی دادیار) مقامات ذیصلاح در صدور قرار موقوفی تعقیب با احراز شرایط تحقق آن میباشند. بدیهی است که این امر توسط ضابطین دادگستری نمیتواند انجام بگیرد (به مستند بند «ن» ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب) که مقرر میدارد قرارهای بازپرس که دادستان موافق آنها میباشد. . .
۱- اعتراض به قرار منع و موقوفی تعقیب به تقاضای شاکی خصوصی
در این بند و بند «ل» قانون مذکور از بازپرس به عنوان مرجع صالح جهت صدور قرار نامبرده و ذکری از ضابطین دادگستری نیاورده است.
از طرف دیگر ماده ۱۹ ق.آ.د.د.ع.ا.ک مقرر میدارد که ضابطین دادگستری حق اخذ تأمین ندارند بنابراین به طریق اولی حق صدور قرار موقوفی تعقیب که از قرارهای نهایی است ندارند. بدیهی است که این قرار را تنها مقام رسیدگی کننده میتواند صادر کند و حتی قابل نیابت قضایی یا نمایندگی نمیباشد.
بند دوم: در مرحله دادرسی
مرحله دادرسی یکی از مراحل پنج گانه رسیدگی به دعوای کیفری است که پس از مرحله تحقیق و تعقیب میباشد که توسط دادگاه انجام میشود. در صورتی که در این مرحله شرایط صدور قرار فراهم باشد رئیس یا دادرس علی البدل دادگاه موظف است نسبت به صدور قرار موقوفی تعقیب اقدام نماید و اگر رأی صادر شده باشد و رأی مذکور قابل تجدید نظر باشد، مرجع تجدید نظر نسبت به صدور قرار موقوفی تعقیب اقدام میکند. ذکر این نکته لازم است که قاضی تحقیق دادگاه حق صدور قرار موقوفی تعقیب ندارد؛ زیرا، ماده ۳۴ ق.آ.د.د.ع.ا.ک که مقرر میدارد: «قاضی تحقیق میتواند در تمام مراحل تحقیقات قرار بازداشت متهم و یا قرار اخذ تأمین و تبدیل تأمین را صادر کند» صدور قرارهای نهایی را از اختیار قاضی تحقیق خارج کرده و از طرفی دیگر آیین نامه شرح وظایف قضات تحقیق مصوب ۲۸/۳/۷۴ قوه قضاییه صدور قرارهای نهایی را از وظایف دادگاه شمرده و در بند و ماده ۸ آیین نامه مذکور به قاضی تحقیق اجازه صدور قرارهای اعدادی را میدهد[۳].
بند سوم: در مرحله اجرای مجازات
زمان صدور قرار موقوفی اجرای مجازات، از هنگام صدور حکم محکومیت قطعی تا قبل از اتمام مدت مجازات میباشد.
گفتار دوم: زمان و مهلت صدور قرار موقوفی تعقیب و مجازات
بند اول: زمان صدور قرار موقوفی تعقیب و مجازات
منظور از زمان صدور قرار این است که مسئول صدور چه هنگامی حق صدور قرار موقوفی تعقیب را دارد؟ در قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب زمان خاصی مشخص نشده، اما همانطور که در گذشته ذکر کردیم مقام صادر کننده قرار به محض احراز یکی از جهات موقوفی تعقیب نسبت به صدور قرار اقدام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ب.ظ ]