مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو


 



مبحث اول:وابستگی شرط به عقدازحیث صحت و نفوذ
شرط به هر ترتیبی که ضمن عقد واقع و مرتبط به آن شود از جهت صحت و اعتبار به عقد وابسته می شود . بدین توضیح که لازمه صحت شرط ، اعتبار و صحت تعهد اصلی است. « هر گاه تعهد اصلی به جهتی از جهات باطل باشد شرط ضمن آن نیز باطل خواهد بود اما به عکس ، نمی توان گفت که هرگاه شرط باطل باشد عقد نیز به تبع آن باطل می گردد مگر در صورتی که فساد شرط به یکی از شرایط اصلی صحت عقد سرایت نماید و یا برای مثال اشتراط به گونه ای باشد که حاصل آن عدم تحقق عقد اصلی باشد».[۵۳]
پایان نامه - مقاله - پروژه
با این وجوداگر عقد پس از آنکه صحیحا واقع شد به نحوی از انحا (اقاله )منحل شود تعهد ناشی از شرط نیز از بین می رود . ماده ۲۴۶ قانون مدنی در این خصوص مقرر می دارد : « در صورتی که معامله به واسطه اقاله یا فسخ به هم بخورد شرطی که در ضمن آن شده است باطل می شود و اگر کسی که ملزم به انجام آن شرط بوده است عمل به شرط کرده باشد می تواند عوض او را از مشروط له بگیرد . »
اگر قرارداد اصلی به علت فقدان رضا یا مخدوش بودن آن غیر نافذ باشد در آن نیز چنین وضعی پیدا می کند و با تنفیذ عقد اصلی ، شرط ضمن آن نیز نافذ می‌گردد . البته عقد اصلی ، تعهد حقوقی مستقلی است که به تعهد تبعی وابستگی ندارد . اما ارتباط میان آن دو چنان است که گاه شرط می تواند عقد اصلی را متاثر سازد (عقد را باطل گرداند )[۵۴] گاها بطلان شرط موجب بطلان عقدمیشود.
مثلاماده۲۳۳ قانون مدنی مقرر میدارد که شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود که هم باطل و هم موجب بطلان عقد می شود .
باید این نکته را در نظر داشت که دلیل سرایت بطلان عقد اصلی به شرط این است که به طور معمول دو طرف می خواهند شرط را تابع عقد و از فروع آن شمارند . در این فرض ، که خریدار و فروشنده مایلندبرای حالتی که بیع باطل می شود روابط خود را تنظیم کنند و از بار مسئولیت یگدیگر بکاهند یا بر آن بیفزایند ، توافق آنان تابع عقد قرار نمی گیرد . هر چند که به صورت شرط نیز درعقد بیاید، خود قراردادی است که با آثار ویژه ای که دارد باید بررسی شود. پس، به این بهانه که مفاد شرط ناظر به موردی است که بطلان عقد به اثبات رسیده نباید از بررسی آثار این گونه شرط ها غافل ماند.[۵۵]
بنابراین ، اگر طرفین معامله نخواهند ، شرط را تابع عقد اصلی قرار دهند و اراده مشترک طرفین این باشد که شرط ، خود قراردادی مستقل باشد در این صورت با بطلان عقد اصلی ، شرط باطل نمی شود . چون ، آن چیزی که تعهد ایجاد می‌کند و طرفین را ملزم به آن می کند ، و نیز آن‌چه سازنده اصلی قرارداد می باشد ، اراده مشترک طرفین است که اراده مشترک طرفین بر این قرار گرفته است که شرط مستقل باشد و تابع عقد اصلی نباشد .
از آن‌جایی که شروط خود توافق هایی هستند که اراده مشترک طرفین ، آنها را به وجود می آورند و شرایط اساسی معامله که در ماده ۱۹۰ قانون مدنی آمده شامل شروط نیز می شوند ، پس اصل صحت قراردادها ، که یکی از اصول و قواعدی است که مورد استفاده حقوقدانان و فقها قرار گرفته است ، ایجاب می کند در مواقعی که نسبت به صحت و بطلان عقد یا قراردادی شک داشته باشیم اصل را بر صحت گذاشته و به آن عمل کنیم . مگر این‌که خلاف صحت ثابت شود.
بنابراین هر شرطی که ضمن عقد صحیحی شرط شود بنابر اصل صحت ، شرط صحیح می باشد مگر این‌که قانونگذار آن را باطل بشناسد[۵۶] یا این‌که بتوان خلاف آن را ثابت نمود که قانونگذار نیز مفاد این اصل را در ماده ۲۲۳ قانون مدنی بیان نموده است که « هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر این‌که فساد آن معلوم شود ».
لذا در قانون مدنی اصل بر صحت قراردادها بوده و مدعی فساد یا بطلان شرط باید اقامه دلیل بر اثبات ادعا کند . در واقع قانونگذار اصل را بر صحت، بنا نهاده است . در فقه هم نظریه که به مشهور فقها نسبت داده شده است این است که اصل صحت را درتمام مواردی که شک در صحت و فساد معامله واقع شده وجود دارد معتبر می داند ، خواه ادعای فساد ناظر به وجود مانع صحت یا فقدان شرط آن یا عدم اهلیت یکی از دو طرف یا عدم صلاحیت یکی از دو عوض باشد . بنابراین ، تنها شرط اجرای اصل صحت وقوع عرفی معامله مورد نظر است و درباره معامله واقع شده هیچ امتیازی بین شروط مربوط به عقد و شرایط اهلیت و دو عوض نیست و برخورد با هیچ اصلی ، هر چند استصحاب ، دامنه اجرای اصل صحت را محدود نمی سازد . [۵۷]
مبحث دوم : وابستگی شرط به عقد از حیث لزوم و جواز
لزوم و جواز دو وضعیت قانونی عقد است که به اراده طرفین قابل تغییر نیست ، یعنی طرفین نمی توانند هیچ عقد لازمی را به عقد جایز و هیچ عقد جایزی را به لازم تبدیل کنند . درج عقد جایز در ضمن عقد لازم ، آن را لازم نمی سازد ، بلکه عقد را صرفا از طرف مشروط علیه غیر قابل انحلال می کند. [۵۸] ممکن است عقدی را که مستقلا قابل تحقق است به صورت شرط ، در ضمن عقد دیگری ( چه جایز باشد چه لازم ) قرار داد. در این صورت عقد تبعی از عقد اصلی کسب لزوم کرده و مادامی که عقد اصلی باقی است توافق تبعی قابلیت رجوع از ناحیه هر یک از متعاقدین را از دست می دهد و نیز ممکن است غرض متعاملین از اشتراط یک قرارداد در ضمن عقد دیگر نیز همین کسب لزوم باشد.پس هر شرط مشروعی که در ضمن عقد لازم گنجانده شود صحیح می باشد که در این صورت طرفین به آن‌چه ملتزم می شوند ( تعهد ناشی از شرط ) پای بند بوده و آن را انجام می دهند. زیرا در عقد لازم متعاقدین می باید تمام نتایج و آثار آن را پذیرفته و بمنصه ظهور و مرحله عمل درآورند و شرط ضمن عقد نیز جزئی از آن به شمار رفته وبه تبع آن واجب الوفاء و لازم الاجرا است .[۵۹]
هرگاه عقد جایزی به صورت شرط ضمن عقد جایز دیگری قرار بگیرد ، مثلا هرگاه درضمن عقد جایز عاریه وکالت معیر در فروش خانه مستعیر شرط شود ، معیر نمیتواند مادام که عقد عاریه را فسخ ننموده از وکالت استعفا دهد . زیرا بستگی شرط ضمن عقد که وکالت است به عقد اصلی که عاریه می باشد به نحوی است که آن را جزء عقد اصلی نموده است ، ولی هرگاه معیر عقد عاریه را برهم زند عقد وکالت را می تواند منحل نماید . [۶۰]
هر گاه عقد لازم به صورت شرط ، در ضمن عقد جایز یا لازم دیگری آورده شود تا وقتی که عقد اصلی نافذ می باشد شرط ضمن آن نیز نافذ خواهد بود به علت این‌که عقد ، اصل و شرط آن فرع می باشد و شرط، حیات خود را از عقود اصلی می‌گیرد مگر این‌که توافق طرفین غیر از این باشد.
بنابراین اگر ثابت شود عقد اصلی از آغاز باطل بوده است شرط بی اثر خواهد بود هر چند که شرط خود تمام شرایط صحت معامله را دارا باشد. برعکس، انحلال شرط هیچ وقت سبب بر هم خوردن عقد اصلی نمی شود و دو طرف معامله می توانند با توافق، از شرط چشم پوشی کنند و عقد را نافذ بدانند. با وجود این اگر بعد از عقد، انجام شرط ممتنع شود و این امتناع مستند به فعل مشروط له نباشد او می‌تواند برای جبران ضرر خود عقد را فسخ کند ( ماده ۲۴۰ قانون مدنی)[۶۱]. نیز بطلان شرط باعث بطلان عقد نمی شود مگر در موارد خاص مثل ماده ۲۳۳ قانون مدنی .در صورتی که عقد اصلی به هر دلیلی منتفی گردد شرط ضمن عقد آن نیز منتفی خواهد بود فرق نمی نماید اینکه شرط ضمن عقد خود عقد مستقلی به صورت جایز یا لازم باشد درهر صورت عقد اصلی که منتفی یا باطل شد شرط ضمن عقد نیز باطل می باشد چرا که به صراحت ماده ۲۴۶ قانون مدنی « در صورتی که معامله به واسطه اقاله یا فسخ به هم بخورد شرطی که ضمن آن شده است باطل می شود …» لازم به توضیح است که ذکر اقاله یا فسخ ازموارد حصری ماده مذکور نمی باشد بلکه در هر موردی که عقد منتفی باشد ماده مذکور شامل آن خواهد بود . پس آن‌چه می توان گفت این است که عقد و قرار داد با تراضی اراده های طرفین منعقد می شود و ایجاد قرارداد به قصد مشترک طرفین است پس عقد و قرار داد جایزی که ضمن عقد لازم یا جایز گنجانده می شود حالت لزوم را دارد مگر این‌که اراده مشترک طرفین بر این قرار گرفته باشد که شرط همواره از عقد اصلی تبعیت ننماید. بدین ترتیب ارتباط شرط با عقد یک رابطه بسیار نزدیک است به گونه ای که با بطلان شرط عقد همچنان پابرجاست مگر درصورتی که فساد شرط به یکی از شرایط اصلی صحت عقد سرایت کند ولی با بطلان عقد اصلی شرط نیز باطل می شود و با انحلال عقد یا انفساخ آن دیگر لزوم وفاء به شرط معنایی ندارد و لازم الوفا نیست .
بخش پنجم : شرایط صحت شرط
آنچه که در خصوص شرط بیان می شود ، مربوط می شود به شرطی که صحیح بوده و در ضمن عقد بیان می شود . در صورت دارا بودن شرائط لازم ، مشروط علیه موظف به وفاء شرط می باشد اما شرط اگر صحیح واقع نگردد لزومی به وفاء آن نمی باشند با عنایت به مواد ۱۰ و ۲۲۳ قانون مدنی اصل بر صحت هر قراردادی است که واقع می شود و خلاف آن بایستی اثبات گردد و از آنجا که شرط جزئی از عقد می باشد اعتبار عقد شامل آن نیز می شود. لذا به این منظوربه بررسی شرایط صحت شرط می پردازیم .
مبحث اول : شرایط عمومی
هر یک از عقود ( معینه ، غیر معینه و قراردادها )وقتی آثارقانونی دارند که شرایط اساسی برای صحت معامله رادارا باشنداین است که ماده ۱۹۰ قانون مدنی میگوید: « برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است ۱ـ قصد طرفین و رضای آنها ۲ـ اهلیت طرفین ۳ـ موضوع معین که مورد معامله باشد ۴ـ مشروعیت جهت معامله ».کلمه معامله در ماده مزبور در معنی وسیع خود که عقد باشداستعمال شده است.[۶۲] با ملاحظه ماده فوق شاید این گونه تصور شود که ماده ۱۰ قانون مدنی که مقرر می دارد « قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است » مبین این امر است که شرط نیز می تواند قرارداد محسوب شود چون که مورد تراضی و اراده مشترک طرفین قرار می گیرد و باید شرایط اساسی معامله را دارا باشد . از طرف دیگر قانونگذار در مبحث شروط ضمن عقد در مقام بیان شروط باطل بوده و به شرح ماده ۲۳۲و۲۳۳ قائون مدنی ، شروط باطل را نام برده است و چون در مقام بیان ، سکوت کرده و اشاره ای به بطلان شروط ننموده است پس شروط هم،بایدشرایط اساسی معامله را دارا باشند .
با بررسی ماده ۱۹۰ قانون مدنی ملاحظه می گردد که ماده مذکور ظهور در بیان لزوم شرایط اساسی در مورد کلیه قراردادها را دارد و مختص به بیع نمی باشد. لذا بایستی آن را در مورد سایر قراردادها نیز رعایت کرد . چون که شرط ضمن عقد نیز در نتیجه تراضی و اراده مشترک طرفین به وجود می آید پس اسم قرارداد را به خود می گیرد و می بایستی دارای شرایط اساسی معامله باشد و در صورت فقد هر یک از این شرایط ( ماده ۱۹۰ ق.م)باید ضمانت اجرای قانون را بر آن جاری دانست .
البته شاید بتوان در خصوص بنداول ودوم ماده۱۹۰قانون مدنی قایل به این شد که درشرط نیز بایدقصدورضا واهلیت وجود داشته باشدودرصورت نبودانها همان ضمانت اجرای ان در عقدنیز مجری خواهدبود ولی درخصوص بندسوم وچهارم ماده مذکور یعنی درصورت معلوم نبودن وجهت مشروع نداشتن باید عرض کرد که از انجایی که قانون خود درمواد۲۳۲و۲۳۳شرایطی برای صحت واعتبار شرط ضمن عقد ذکر نموده است ولی با انکه درمقام بیان بوده است شرایط دیگری برای شرط ضمن عقد بیان ننموده است وبه نظر میرسد که ماده۱۹۰قانون مدنی در خصوص قراردادهایی است که مستقلا انشا میشود ومنصرف از شرط ضمن عقد است .[۶۳]
ولی در خصوص بند اول ودوم ماده۱۹۰قانون مدنی باید گفت که در شرط نیز آنها را باید مراعات نمود چرا که شرط خود نوعی عمل حقوقی است و درهر عمل حقوقی می بایستی قصد و رضا و اهلیت وجود داشته باشد ودر صورت فقدان آنها عمل مذکور باطل یا غیر نافذ خواهد بود و چه بسا عقد اصلی را نیز باطل یا غیر نافذ نماید چرا که به قصد اولیه و اصلی طرفین نیز سرایت نماید .
البته یکی از اساتید حقوق در این خصوص چنین آورده که ، هر شرط که بر ضد یکی از عناصر عمومی یا اختصاصی عقدی باشدآن شرط مخالف مقتضای عقد است.[۶۴]
با وجود این ، اصل صحت شرط ما را از طرح شرایط درستی آن بی نیاز نمی کند زیرا هنگامی می توان برای رفع شبهه ها به اصل روی آورد که دروقوع ظاهری شرط تردید نباشد واین درصورتی است که شرایط قانونی وقوع روشن گردد .[۶۵]
مبحث دوم : شرایط اختصاصی
پس از عنوان مطالب فوق که در خصوص شرایط عمومی مطرح گردید به شرایط اختصاصی که در اعتبار شروط دخالت دارندمی رسیم . قانون مدنی حاصل تجربه طولانی فقها است نویسندگان این قانون، با بهره گرفتن از استقراء فقیهان و حل و نقدهای انجام شده ، درباره هر یک از شرایط پیشنهاد شده در مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ قانون مدنی شروط باطل را معین کرده اند . بنابراین با ملاحظه مواد مذکور ، می توان شرایط زیر را برای درستی شرط استنباط نمود که به شرح ذیل به شرایط اختصاصی شروط در مواد مزبور می پردازیم .
گفتار اول : انجام دادن شرط باید مقدور باشد:
قصد طرفین از درج شرط ضمن عقد ، پیدایش آن در عالم خارج است و چنانچه ایجاد آن مقدور نباشد خواه آن‌که مورد شرط تسلیم مال باشد خواه انجام عمل ، مقصود مشروطه له حاصل نمی شود و چنین شرطی طبق ماده ۲۳۲ قانون مدنی باطل است . چه طرفین معامله یا یکی از آنها عالم یا جاهل به عدم قدرت مشروط علیه باشند.[۶۶]
یکی از حقوق دانان کشورمان بیان داشته است « قدرت تسلیم مورد شرط مانند قدرت تسلیم مورد عقد، از مباحث کلیات عقود است نه از مباحث شروط یا عقد بیع »[۶۷]بدین معنی که عدم قدرت تسلیم موضوع ماده ۳۴۸ ق . م . شامل شرط ضمن عقد هم می شود .
البته اگر نظر فوق را قبول نمائیم و ماده ۳۴۸ ق . م . را شامل شرایط اختصاصی شروط بدانیم باز این ایراد وارد است که طبق ماده ۳۴۸ قانون مدنی عدم قدرت برتسلیم مورد شرط در حین عقد موجب بطلان شرط خواهد شد . از آن‌جایی که شرح داده شد رابطه عقد و شرط ، رابطه اصل و فرع است و شرط در مقابل ثمن یا مثمن قرار نمی گیرد و جزئی از عوضین حساب نمی شود. پس اگر عدم قدرت بر تسلیم شرط ( مقدور نبودن ) در حین عقد باشد شرط باطل است . و همچنین این عدم قدرت بر تسلیم موقعی است که مشمول ماده ۳۷۰ قانون مدنی شود . ماده ۳۷۰ قانون مدنی مقرر می دارد :اگر طرفین معامله برای تسلیم موعدی قرار داده باشند قدرت بر تسلیم در آن موعد شرط است نه در زمان عقد . به طوری که ملاحظه می گردد اگر در عقد موعدی برای تسلیم مبیع معین نشده باشد ، فروشنده باید آن را بیدرنگ به خریدار تسلیم کند .[۶۸] لذا در صورت تعیین موعد برای تسلیم شرط قدرت بر تسلیم در زمان عقد شرط نیست بلکه قدرت بر تسلیم در آن موعد شرط می باشد .
شرط در مقابل ثمن یا مثمن قرار نمی گیرد و جزئی از عوضین حساب نمی شود. هم‌چنین ماده ۲۴۰ قانون مدنی در خصوص عدم قدرت بر تسلیم شرط می باشد که از بند یک ماده ۲۳۲ قانون مدنی و نیز از تنقیح ماده ۳۴۸ قانون مدنی می‌توان دریافت که در صورت عدم قدرت بر تسلیم، شرط باطل می باشد نه این‌که عقد باطل ‌باشد.
البته آنچه که می توان شرط نمود باید مقدور باشد. در خصوص شرط فعل می تواند مصداق داشته باشد زیرا که اقدام یا عدم اقدام بر فعلی است که می تواند در توانایی فرد بوده باشد و دیگر شرطها ( صفت و نتیجه ) را نمی توان با این قید که شخص قادر و توانایی انجام را داشته باشد اندازه گیری و ارزیابی نمود.
چنانچه شرط به استناد ماده ۲۳۲ ق .م به علت مقدور نبودن باطل باشد در این صورت عقد اصلی صحیح می باشد و فقط طبق ماده ۲۴۰ قانون مدنی حق فسخ به مشروط له می دهد چرا که ماده مذکور مقرر می دارد « اگر بعد از عقد ، انجام شرط ممتنع شود یا معلوم شود که حین العقد ممتنع بوده است کسی که شرط بر نفع او شده است اختیار فسخ معامله را خواهد داشت مگر اینکه امتناع مستند به فعل مشروط له باشد .»
گفتار دوم : شرط باید دارای نفع و فایده باشد.
«منظور از بی فایده بودن این است که در شرط، هدفی معقول منظور نباشد . پس نباید چنین پنداشت که اگر شرط بر مالیت یکی از دو عوض نیفزاید ، نفع و فایده ای ندارد. در قراردادهای مالی (معامله) ، به طور معمول نفع شرط نیز چهره مالی دارد و نماینده ارزش اضافی است که بایستی عاید مشروطه له شود به همین جهت هم بعضی شرط را بخشی از دو عوض شمرده‌اند. » ولی گاه هدف عقلایی دیگر مانند تربیت فرزند یا دلجویی از ستم دیدگان یا پیشبرد هدفهای سیاسی و اجتماعی ، می تواند شرط را توجیه کند بنابراین شرطی که با اجرای آن مالی به دست نیاید یا هدف عاقلانه ای تامین نشود لغو و بی فایده است .[۶۹]
معیار تشخیص فایده شرط بنای عقلا است ، منتها این معیار را باید با توجه به خواسته ها و نیازهای ویژه دو طرف عقد در نظر گرفت مثلا اگر پدری به منظور تربیت فرزندش کاری دشوار و بی فایده برای او شرط نماید ( مانند گرسنه ماندن یا بار کشیدن ) عقلا آن را باطل نمی بینند در حالی که این کار بین دو طرف بازرگان امری بی فایده می باشد .
گفتار سوم : شرط باید مشروع باشد
در نظام کنونی حقوق ما برای اینکه قراردادی نافذ باشد کافی است که بر خلاف قانون منعقد نشود ، نظم عمومی را مختل نسازد و اخلاق حسنه از آن جریحه دار نشود . از دیدگاه حقوق عدم مخالفت شرط با مشروع بدین معنی است که باقوانین آمره مخالفتی نداشته باشد بر این اساس اگر شرط خلاف مشروع یا مخالف قوانین آمره باشد ، فاسد است . اما موجب بطلان عقد نمی شود برای مثال اگر بر شوهر شرط شود که حق ریاست نداشته باشد از آنجاییکه این اشتراط با مفاد ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی که قاعده ای امری است مخالف است چنین شرطی باطل است . [۷۰]
اگر شرط ، خلاف قوانین تکمیلی باشد از آنجائیکه قوانین تکمیلی نقش هدایت کننده طرفین عقد و جنبه ارشادی دارند یعنی در جهت مصلحت متعاقدین وضع شده اند در این گونه موارد و با فقد تصمیم قبلی طرفین چنین قوانینی نقش تکمیلی دارند و طرفین می توانند بر خلاف آن توافق کنند . از حقوقی که قانون گذار برای طرفین عقد شناخته است حق خیار است این حقوق از جمله قواعد تکمیلی است که طرفین اختیار دارند بر خلاف آن تراضی نمایند . ماده ۴۸۸ ق . م مقرر می دارد که « سقوط تمام یا بعضی از خیارات را می توان در ضمن عقد شرط نمود.» [۷۱]
یکی از اساتید حقوق شرط نامشروع را مساوی با خلاف الزامات قانونی شریعت اسلام دانسته است و در جایی که مفاد یکی از قوانین الزامی مغایر با شرع باشد شرط خلاف آن را صحیح می داند.[۷۲]
در خصوص شرط نامشروع نظر غالب حقوقدانان این است که تعبیر نامشروع شامل شرط خلاف قانون و احکام شرع و خلاف نظم عمومی و اخلاق حسنه است. به استناد مواد ۹۷۵ و ۱۲۹۵ ق . م و ماده ۶ ق.ا.د.م که موید این امر است و واژه ( نامشروع) در بند ۳ ماده ۲۳۲ قانون مدنی نشان می دهد که قانون گذار تنها به مخالفت شرط با قانون نظر نداشته است و می خواهد از نفوذ شرط بر خلاف اخلاق و مصالح عمومی نیز جلوگیری کند.[۷۳] لذا شرطی که نامشروع باشد مستندا به بند ۳ ماده ۲۳۲ قانون مدنی باطل است .
گفتار چهارم : شرط نباید خلاف مقتضای عقد باشد .
مطابق ماده ۲۳۳ قانون مدنی شرطی که خلاف مقتضای عقد باشد باطل و موجب بطلان عقد می شود ولی باید دانست که قانون مدنی در صدد محصور نمودن این گونه شروط نبوده و هر جا که وضع خاص شرط به ارکان اساسی عقد خللی واردکند آن را باطل می کند مثلا اگر جهت معامله به صورت شرط قید شود ، بدیهی است که نامشروع بودن این شرط عقد را باطل می کند . هر عقدی خصوصیات و آثاری دارد که آن را از سایر عقود ممتاز می سازد که آن را مقتضای عقد می گویند. عقد دو مقتضا دارد:مقتضای اطلاق عقد و مقتضای ذات عقد .
مقتضای اطلاق عقد ، آن چیزی است که عقد بر حسب اطلاق خود- یعنی در صورت عدم تقیید به اموری مانند وصف ، مکان یا زمان- مقتضی آن است. به عنوان مثال :اقتضای عقد بیع مطلق آن است که ثمن، نقد پرداخت شود و کلیه خیارات نیز حسب مورد به وجود آید . لذا اگر شرطی خلاف اطلاق عقد باشد صحیح است و ایرادی ندارد.[۷۴] در واقع این آثار یا خصوصیت به منظور تکمیل شرایط عقد می باشد. حال اگر عقد بدون قید واقع شود آن آثار یا خصوصیت را اقتضاء دارد.[۷۵]
بنابراین شرط خلاف مقتضای اطلاق نه تنها بدون اشکال است بلکه مشروط علیه ملزم به انجام آن شرط خواهد بود .
مقتضای ذات عقد نتیجه و اثر مستقیمی است که طرفین به قصد حصول آن ، عقد را منعقد کرده اند. برای مثال: مفاد عقد بیع ، تملیک عین به عوض معلوم است ؛یعنی به محض وقوع عقد ، مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می شود. حال اگر دربیع ، شرط شود که مبیع به مالکیت مشتری درنیاید،شرط مزبور خلاف مقتضای ذات عقد است ،شرط باطل و موجب بطلال عقد است .[۷۶] در واقع این آثار چنان با ماهیت عقد در آمیخته است که بدون آن عقد طبعیت حقوقی خود را از دست می دهد.
گفتار پنجم : جهل به شرط نباید موجب جهل به عوضین شود .
یکی دیگر از شرایط صحت شرط ، مجهول نبودن ، یعنی معلوم و معین بودن است که معلوم بودن معامله از قواعد عمومی و شرایط اساسی معامله است که قانونگذار در بند ۳ ماده ۱۹۰ قانون مدنی مقرر نموده که مورد معامله معلوم باشد و در ماده ۲۱۶ قانون مدنی نیز در خصوص مبهم نبودن مورد معامله اعلام میدارد «مورد معامله باید مبهم نباشد …» که البته این موارد در خصوص شرط مصداق ندارد چرا که شرط جنبه فرعی و وابستگی به عقد را دارد و چنانچه مقنن می خواست شرط نیز چنین شرایطی را داشته باشد در مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ ق .م آن را بیان می نمود به علت این که مقنن در مواد مذکور در مقام بیان شرایط اساسی شرط بوده است لذا چنانچه شرط فقط مجهول باشد شرط صحیح خواهد بود .
لذا قانونگذار در بند ۲ ماده ۲۳۳ قانون مدنی شرط مجهول بودن را موقعی سبب بطلان عقد می داند که مربوط به یکی از دو عوض باشد و جهل به یکی از عوضین سرایت کرده باشد و آن را مبهم سازد . به عنوان مثال کسی خانه ای را بخرد و شرط کند که ثمن معامله نصف دارایی حین الفوت مورث او باشد این شرط مجهول، سبب غرری بودن و بطلان عقد می گردد.
در عقودی که بر مبنای مسامحه و تغابن استوار باشد این گونه شروط خللی به صحت عقد نمی رساند . برای مثال اگر خانه ای به مبلغ ده میلیون ریال فروخته شود و شرط شود که خریدار تمام هزینه های لازم برای یافتن اتومبیل گم شده فروشنده را بدهد سبب بطلان عقد نخواهد شد . [۷۷]
بخش ششم : اقسام شروط صحیح
قانون مدنی اقسام شروط صحیح را در ماده ۲۳۴ آورده است که مقرر می دارد : « شرط بر سه قسم است : ۱- شرط صفت ۲- شرط نتیجه ۳- شرط فعل اثباتا یا نفیا »
مبحث اول : شرط فعل :
شرط فعل اثباتا یا نفیا در ضمن عقد قرار داده می شود و عبارت است از شرط انجام و یا خودداری از انجام عملی توسط یکی از طرفین عقد و یا شخص ثالث .[۷۸] قانونگذار شرط فعل را در ماده ۲۳۴ قانون مدنی به این صورت تعریف نموده است « … شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخصی خارجی شرط شود .» لذا شرط فعل بر دو قسم است : شرط فعل مثبت و شرط فعل منفی .
۱ـ شرط فعل مثبت آن است که مشروط علیه در ضمن عقد انجام عملی را به عهده گیرد. مانند آن‌که در ضمن بیع خانه، مشتری تعهد نماید که اتومبیل خود را به فروشنده به صورت مجانی هبه کند.
۲ ـ شرط فعل منفی آن است که مشروط علیه در ضمن عقد، شرط ( تعهد ) نماید که از انجام عمل معینی خوداری کند ترک و خودداری از عمل معین ممکن است برای مدت محدودی باشد . مانند آنکه در عقد اجاره که مالک یکی از دکاکین خود را به کفاش اجاره می دهد شرط بشود که در مدت دو سال دکاکین دیگر خود را به کفاش دیگری اجاره ندهد .[۷۹] کاری که موضوع شرط فعل قرار می گیرد ممکن است مادی باشد. مانند بنا کردن خانه یا تعمیر ماشین (مثبت) و یا نبریدن درخت ( منفی ) و یا ممکن است ناظر به انجام ندادن یک امر حقوقی باشد. مانند وکالت بلاعزل برای طلاق ( مثبت ) یا اجاره ندادن مغازه خود (منفی ). هم‌چنین شرط فعل چه اثباتاً یا نفیاً که معمولاً بر یکی از طرفین معامله یا بر هر دوی آنها بار می شود ممکن است بر شخص ثالثی هم بار شود چه بر ضرر او باشد یا به نفع او ( ثالث ) ماده ۱۹۶ ق. م به صراحت ، تعهد شخص ثالث را آورده است که « … ممکن است در ضمن معامله که شخص برای خود می کند تعهدی هم به نفع ثالثی بنماید. »
ماده ۲۳۴ قانون مدنی در قسمت آخر نیز تعهد و شرط بر شخص ثالث را دوباره آورده است که « … اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود.» درواقع طبق مواد ۱۹۶ و ۲۳۴ ق .م شرط می تواند هم به نفع و هم به ضرر شخص ثالث باشد البته چنین شرطهایی موقعی بر شخص ثالث بار می گردد که شخص ثالث آن را مورد قبول قرار دهد در غیر اینصورت شرط ( چه به ضرر و چه به نفع ) تاثیری نخواهد داشت به عبارت دیگر بدون موافقت شخص ثالث نمی توان تعهدی را بر عهده وی گذاشت .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-08-13] [ 08:33:00 ب.ظ ]




 

وی در بخشی دیگر از کتابِ شعرِ «رموزِ بی خودی»، در تعبیری زیبا، شعری آورده تحت عنوان «در معنیِ این که وطن اساسِ ملّت نیست. وی در این شعر به انتقاد از کسانی پرداخته است که پرچم ملّی گرایی را در دست داشته و با این کارِ خود، انسان ها را با تقسیم بندی های لفظی و اعتباری، از یکدیگر دور ساخته اند.

 

آن چنان قطع اُخوّت کرده اند
تا وطن را شمع محفل ساختند

بر وطن تعمیر ملّت کرده اند
نوع انسان را قبایل ساختند
(همان منبع، ۱۴۱).

 

 

با این اوصاف مشخّص می شود که ملاک برتری بین انسان ها به میزانِ تقوای آنان بستگی دارد و نه چیز دیگر. دین اسلام در شرایط مساوی، همۀ ابناء بشر را برابر می داند و بر همین اساس است که نظام برده داری پس از ظهور اسلام دچار مشکل اساسی شد. بر این اساس، تمامیِ افراد با عنوانِ زیبای مخلوق و سپس بندۀ (عبد) خداوند متعال شناخته می شوند. بعد از مرتبه بندگی و رتبه بندی انسان ها بر اساس تقوا است، که آدمیان با عناوین اعتباری ای همچون کشاورز، اُستاد دانشگاه، کارگر، دانشجو، ایرانی، آسیایی و آفریقایی، از یکدیگر متمایز می شوند. در نهایت باید به این نکته رسید که هر انسانی به خودیِ خود (فی نفسه و فارغ از هرگونه فضیلت یا رذیلتِ اکتسابی و اختیاری) دارای ارزش و احترام است؛ زیرا خداوند از روح خود در او دمیده است و آدمی را از موهبت وجود و زندگانی، که والاترین هدیه برای انسان است، بهره مند ساخته است.
پایان نامه - مقاله
تفکّر و تعقّل
اقبال در کتاب احیای فکر دینی در اسلام، در مورد جست و جوی عقلی در تاریخ اسلام چنین می آورد:"آغاز جستجوی شالوده های عقلی در اسلام را می توان از زمان خود حضرت پیغمبر(ص) دانست. آن حضرت غالباً چنین دعا می کرد «اللّهم أَرِنی الأشیاء کما هی» خدایا ! چیزها را همان گونه که هستند به من بنما"(اقبال، ۱۳۶۲: ۵). اگرچه اقبال، تفکّر و تعقّل را برای رسیدن انسان به مرتبۀ کمال لازم می داند؛ امّا معتقد است که تعقّلِ صرف کافی نیست. اقبال به ترتیب سه مرحله را برای رسیدن انسان به درجۀ کمال در نظر می گیرد، که مرحلۀ اول حسّی، مرحلۀ دوّم عقلانی و مرحلۀ سوّم روحانی(شهودی و عاشقانه) است. وی لزوم مطالعه و بهره گیری از آثار متفکّران بزرگ را گوشزد می کند؛ امّا ماندن، درجازدن و تقلید کورکورانه از این اندیشه ها را ناشی از خودکم بینی و نشناختن گوهر وجودی خودی می داند. وی حتّی بر لزوم فراگیری علوم جدید غربی تأکید می کند و بعد از مشخّص کردن نسبت بین عقل و دین در کتاب احیای فکر دینی در اسلام، با عباراتی که بیان می کند، نشان می دهد که فراگیری علوم جدیدی که ممالک غرب ارائه داده اند لازم است، و تنها از خطر غفلت و بی توجّهی مسلمانان به نتایج این دستآوردها و پرداختن به ظواهر این علوم می هراسد و می گوید:"در ظرف پانصد سال اخیر، فکر دینی در اسلام عملاً حالت رکود داشته است. زمانی بود که فکر اروپایی از جهان اسلام الهام می گرفت. فرهنگ اروپایی، از جنبۀ عقلانی آن، گسترشی از بعضی از مهمترین مراحل فرهنگ اسلامی است. ترس ما تنها از این است که ظاهر خیره کنندۀ فرهنگ اروپایی از حرکت ما جلوگیری کند و از رسیدن به ماهیت واقعی آن فرهنگ عاجز بمانیم"(اقبال لاهوری،۱۳۶۳: ۱۱-۱۰). وی راه حلّ را در تکیه بر خود و اعتماد به نفس ملل و افراد مسلمان می داند و چنین می سراید:

 

تکیه بر عقل جهان بین فلاطون نکنم

در کنارم دلکی شوخ و نظر بازی است
(اقبال لاهوری،۱۳۸۲: ۳۱۱).

 

 

اقبال تا جایی معتقد به اندیشیدنِ توسطِ خودِ فرد، پس از یادگیری مکاتب و علوم گوناگون است، که خودش با وجود اینکه از بسیاری از علوم و مکاتب جدید عصر خود آگاهی داشت، به آنها دل نبست و جهان بینی خاص خود را عرضه داشت، تا جایی که در این رابطه می سراید:

 

میانِ آب و گل خلوت گزیدم
نکردم از کسی دریوزۀ چشم

ز افلاطون و فارابی بریدم
جهان را جز به چشم خود ندیدم
(همان منبع، ۲۰۳).

 

 

باید این نکته را یادآور شد که به عقیده اقبال، مسلمانی رو به کمال است که ویژگی هایی خاصّی را دارا باشد، که دانستن نظرات بزرگان تاریخ اندیشه و در عین حال استقلال فکری، تنها یکی از ویژگی های این فرد است. وی معتقد است که همان گونه که حفظ حیات جسمانی، به عنوان موهبتی الهی به واسطۀ تغذیه و پوشش بدن واجب است؛ تغذیۀ معنویِ دل و جان نیز، به واسطۀ تفکّر و اندیشیدن (دربارۀ خداوند، و هستی) لازم است. تا به واسطۀ این عمل و جهان بینیِ خاصِ به دست آمده، دل و قلب نیز آمادۀ دریافت الهامات و موهبت های الهی و شایستۀ پیوستن به منبع لایزال او گردند.
مختار ومسئول بودن(اختیار و مسئولیت داشتن)
اقبال، آدمی را دارای اختیار، اراده و به تبع آن مسئول اعمال اختیاری اش می داند. وی با افرادی که همّت پایینی دارند و هنگام سختی ها، تنگ دستی ها و عقب افتادگی ها، تمامی این امور را از سرنوشت محتوم و تقدیر الهی می دانند، مخالف است، و تأکید می کند که انسان باید تا آن جا که می تواند برای تغییر امور به نفع خودش و در راه رضای خدا، خلق و رسیدن به سعادت و بهروزی تلاش کند.

 

مرد حق برّنده چون شمشیر باش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]




معیارهای سیستمی

 

شیوه ی پیاده سازی

 

 

 

زیرساخت فناوری

 

 

 

سازگاری با نرم افزارهای دیگر

 

 

 

معیارهای هزینه

 

قیمت محصول

 

 

 

هزینه ی پیاده سازی

 

 

 

هزینه ی نگهداری

 

 

 

۳-۴ روش فازی برای انتخاب سیستم برنامه ریزی سازمان
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در قسمت قبل دسته معیارهای مختلف در انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان معرفی شد. در این قسمت با بهره گرفتن از منطق فازی به ارائه راهکار خود انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان می‌پردازیم. برای انجام این ابتدا باید دسته معیارهای مورد استفاده را به فضای فازی منتقل کرده و سپس سیستم پیشنهادی را بر اساس این دسته معیارهای فازی پیاده سازی کنیم. در زیر و همچنین شکل ۳-۱ بلوک دیاگرام و مراحل انجام کار نشان داده شده است.
مرحله اول: معرفی معیارهای مورد استفاده
مرحله دوم: دسته بندی معیارها
مرحله سوم: فازی سازی ویژگی‌ها
مرحله چهارم : روش انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان با روش فازی ممدانی
در شکل ۳-۱ بلوک دیاگرام مراحل فوق نشان داده است.
معرفی معیار های مورد استفاده
فازی سازی دسته معیارها
روش انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان با روش فازی ممدانی
مقایسه نتایج
دسته بندی معیارها
۳-۳-۱ معیارها
همانگونه که قبلا گفته شد چهار دسته معیار تحت عنوان های معیارهای محصول، معیارهای فروشنده، معیارهای سیستمی و معیارهای هزینه بدست آمد. در زیر عناوین اختصاری در نظر گرفته شده برای این دسته معیارها قابل مشاهده می باشد :
معیارهای محصول به اختصار ProC
معیارهای فروشنده به اختصار VenC
معیارهای سیستمی به اختصار SysC
معیارهای هزینه به اختصار CosC
چهار دسته معیار PROC، VENC، SYSCوCOSC به عنوان معیارهای ‌های مورد استفاده در این پایان‌نامه برای انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان استفاده می‌شود. در مرحله بعد معیارهای مذکور را به فضای فازی منتقل می­کنیم و روش پیشنهادی را برای اندازه‌گیری انتخاب سیستم برنامه ریزی منابع سازمان بر اساس معیار های مذکور مطرح می‌کنیم.
۳-۳-۲ فازی سازی دسته معیارها
در این مرحله از کار به فازی سازی چهار دسته معیار PROC، VENC، SYSCوCOSC که در واقع ورودی‌های سیستم پیشنهادی ما می‌باشند می‌پردازیم. برای یکنواختی کار، بازه‌ی تمام ورودی‌ها را بین صفر و یک نگاشت می‌کنیم. عبارات زبانی جهت فازی سازی این ورودی‌ها به صورت زیر هستند.برای این معیار ها از تابع عضویت مثلثی استفاده می کنیم. یک تابع عضویت مثلثی را می توان به وسیله رابطه ۳-۱ نشان داد.
معیار اول: معیارهای محصول
جدول ۳-۳ عبارات زبانی برای معیار PROC

 

 

نام معیار

 

محدوده

 

نام اختصاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ب.ظ ]




 

 

۳-۷-۴- روش تحقیق
نوع تحقیق کاربردی- توسعه ای و روش بررسی آن توصیفی- تحلیلی می باشد.گردآوری اطلاعات از طریق مراجعه به آمار سرشماریهای نفوس و مسکن، سازمان بهسازی و نوسازی، برداشتهای میدانی و مصاحبه با کارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و همچنین ساکنین محله صورت می گیرد.برای مطالعه و بررسی ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی خانوارها واحدهای مسکونی ۲۲۵ واحد مسکونی و خانوار ساکن در آن به روش تصادفی ساده با بهره گرفتن از فرمول کوکران انتخاب می گردد. با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه مشخصات آنها ثبت و در نهایت نتایج حاصله در جداولی طبقبه بندی واستخراجمی شوند، جهت تحلیل و محاسبه آمارها و داده های کمی از نرم افزارهای تحلیل آماری استفاده می شود، در پایان با بهره گرفتن از یافته ها ونتایج مطالعات بخشهای قبلی مبادرت به تجزیه و تحلیل و همچنین آزمون فرضیات می گردد. و درنهایت به جمع بندی مطالب و یافته ها، آزمون فرضیات و سوالات تحقیق و ارائه راهکارها و پیشنهاداتی برای ساماندهی محدوده مورد بررسی قرار گرفته است بااستفاده ازفرمول کوکران حجم نمونه انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع می گردد.
دانلود پایان نامه
۳-۷-۴-۱- روش تجزیه و تحلیل داده ها
باتوجه به ماهیت تحقیق برای تجزیه و تحلیل داده های آماری و کمی از نرم افزارهای تجزیه وتحلیل اماری (SPSS،WORD) استفاده شده است.تدوین پرسشنامه با توجه به شاخصهای بررسی شده در فرضیات سوالات تحقیق انجام گرفته است.مهمترین شاخصها عبارتنداز:وضعیت بافت محله،تاسیسات و تجهیزات شهری،نوع مصالح،مشارکت ساکنان محله،خدمات دهی سازمانها به محله سورو ودیگرشاخصهای اجتماعی،اقتصادی، فرهنگی، تاریخی وکالبدی انجام گرفته است.
۳-۸- روش های آماری
در این پژوهش پس ازمحاسبه فراوانی،درصدودرصدتجمعی مشخصات دموگرافیک افرادموردپژوهش به محاسبه جداول توافقی بین متغیرهای دموگرافیک موردبررسی اقدام شده است.سپس به محاسبه میانگین،انحراف معیار وخطای انحراف استانداردمتغیرها اقدام شده است.وازآزمون تحلیل واریانس یک راهه برای محاسبه سوالات پرسشنامه اقدام شدوبرای پی گیری نتایج آزمون تحلیل واریانس ازآزمون تعقیبی توکی استفاده شده است.برای تجزیه وتحلیل سوالات ازرگرسیون چندمتغیری خطی باروش همزمان استفاده شده است.ازضریب همبستگی پیرسون برای محاسبه رابطه بین متغیرها،وبرای بررسی هماهنگی های درونی آزمون مذکوراز ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است.
ازآنجایی که پرسشنامه مذکور به صورت وسیع درجامعه ایرانی موردبررسی قرارنگرفته بود.ازتحلیل عاملی اکتشافی (اجزای اصلی)بااستفاده ازچرخش واریماکس نیزبکارگرفته شده است.

فصل چهارم
یافته های تحقیق و آزمون فرضیه
مقدمه
این محله از محلات قدیمی شهر بندرعباس شناخته شده و مطالعات نشان می دهد که محله سورو از نظر برخورداری از انسجام و سازمان یافتگی با سایر محلات شهر بندر عباس قابل مقایسه نیست.
ساکنین این محله دارای هویت واحدی هستند اما با توجه به تمایزات جدیدی که بر اثر مهاجرت های صورت گرفته به این محله به وجود آمده، تا حدودی در یکپارچگی و انسجام اجتماعی در میان ساکنین کمرنگ شده است . این محله براساس سر شماری ۸۵ دارای ۸۸۷۴ نفر جمعیت و ۲۱۵۶ خانوار است. وسعت محله در حدود ۱۷۸ هکتار می باشد و حدود ۱٫۶ درصد از جمعیت شهر بندرعباس را در خود جای داده است. از نظر وضعیت اقتصادی ۳۷ درصد جمعیت فعال ۶۳ درصد آن غیر فعال می باشد که از جمعیت فعال آن ۸۱ درصد شاغل . ۱۹ درصد بیکار هستند. دراین فصل به تجزیه و تحلیل سولات پرسشنامه، فرضیات و سوالات تحقیق می پردازیم
۴-۱- توصیف ویژگیهای پاسخگویان
۴-۱-۱-جنسیت افراد محله
همان طور که از جدول شماره ۱-۴ می توان دریافت ازبین ۲۵۰ آزمودنی که دراین پژوهش شرکت کرده انداز نظر جنس به عنوان یکی از متغیرهای پژوهش بیشترین فراوانی مربوط به گزینه مرد باتعداد۱۶۷ نفر ویا به عبارتی ۸/۶۶ وکمترین فراوانی مربوط به گزینه زن با تعداد۸۳ نفر ویا به عبارتی۲/۳۳ می باشد سایر اطلاعات در جدول شماره ۱-۴ ذکر شده است.
جدول شماره (۴-۱) فراوانی، درصد ودر صد تجمعی جنس آزمودنی

 

 

جنس

 

فراوانی

 

درصد

 

درصد تجمعی

 

 

 

مرد

 

۱۶۷

 

۶۶٫۸

 

۶۶٫۸

 

 

 

زن

 

۸۳

 

۳۳٫۲

 

۱۰۰٫۰

 

 

 

جمع

 

۲۵۰

 

۱۰۰٫۰

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ب.ظ ]




۳-۳-۳-۱- کاهش ستونی داده ها با بهره گرفتن از روش رگرسیون پله ای[۲۴۱]

در بین اندیکاتورهای ساخته شده در بخش قبلی، تعداد محدودی از اندیکاتورها برای پیش بینی قیمت سهم مورد نظر مفید هستند. برای تشخیص اینکه کدامیک از اندیکاتورهای قابلیت پیش بینی قیمت سهم را دارند، از روش رگرسیون پله ای استفاده می کنیم. روش رگرسیون پله ای به دو صورت پیش رو[۲۴۲] و پس رو[۲۴۳]،قابلیت هر یک از اندیکاتورها را برای پیش بینی قیمت می سنجد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در این پژوهش از روش پیش رو برای انتخاب متغیرهای تأثیرگذار استفاده می گردد. در این روش، در ابتدا در مدل هیچ متغیری وجود ندارد؛ سپس متغیرها یک به یک به مدل وارد شده و توسط آزمون t-statistic و آزمون F-statistic در مورد باقی ماندن یا نماندن متغیر اضافه شده تصمیم گرفته می شود. با این روش، اندیکاتورهایی که توانایی پیش بینی قیمت سهم را ندارند از میان داده ها شناسایی شده و حذف می شوند. این مرحله، اولین مرحله کاهش ستونی در پایگاه داده برای کاهش حجم ورودی های شبکه عصبی برای پیش بینی قیمت سهام است.

۳-۳-۳-۲- دسته بندی اندیکاتورها و انتخاب از هر دسته

در میان اندیکاتورهای باقیمانده در پایگاه داده، رفتار بسیاری از اندیکاتورها شبیه به هم است. همانگونه که در جدول (۳) دیده شد، بسیاری از اندیکاتورها از مقادیر یکدیگر استفاده می کنند؛ برای مثال اندیکاتورهای KST و Coppok Curve از روی اندیکاتور ROC ساخته شده و انتظار می رود که همبستگی بالایی با یکدیگر داشته باشند. در این مرحله، اندیکاتورهای مشابه یکدیگر توسط معیار Correlation شناخته شده و در یک دسته قرار می گیرند. بنابراین پس از انجام این اقدامات، به جای چندین اندیکاتور منفرد، چند دسته اندیکاتور وجود خواهد داشت.
در قدم بعدی، از میان هر دسته بهترین پیش بینی کننده انتخاب می گردد. برای این کار نیز از معیار Correlation استفاده می شود، به این معنا که در هر دسته، آن اندیکاتوری انتخاب می شود که بیشترین Correlation را با قیمت سهم دارد. این مرحله، قدم دوم در کاهش ستونی داده ها به حساب آمده و اندیکاتورهای نهایی که برای پیش بینی استفاده خواهند شد، مشخص می شوند.

۳-۳-۳-۳- انتخاب از میان سری های زمانی مشابه

در مرحله قبل، اندیکاتورهای نهایی انتخاب شدند. در این مرحله باید از میان سری های زمانی با lag بهینه یکی را انتخاب کرد. برای این مهم نیز از معیار Correlation استفاده خواهد شد. بر این پایه، سری زمانی قیمت سهمی انتخاب می گردد که دارای بالاترین Correlation برای قیمت های بسته شدن با سهم مورد نظر باشد. لذا در پایان این مرحله، آخرین ورودی شبکه عصبی برای پیش بینی قیمت سهام نیز شناسایی شده و نهایی می شود.

۳-۴- طراحی شبکه عصبی برای پیش بینی قیمت سهم

 

۳-۴-۱- ساختار شبکه

برای درک مفهوم کارکرد شبکه عصبی و انتخاب طراحی مناسب برای آن، می توان شبکه عصبی را مجموعه ای از نرون ها دانست که هریک از آنها یک خط برای برازش به سری زمانی داده ها پیشنهاد می دهد. همانگونه که می دانیم، مجموع چند خط تشکیل یک نمودار غیر خطی را می دهد و لذا می توان شبکه های عصبی را به صورت مجموعی از چند خط که هر کدام در یک نرون ساخته شده اند دانست. در جریان آموزش نرون ها، هر نرون خطی بهینه را به داده ها برازش می کند و هر نرون قسمتی از داده ها را پوشش می دهد و در نهایت با جمع این نرون ها، یک نمودار غیر خطی که همه داده ها را پوشش می دهد به دست می آید. حال اگر شبکه عصبی بیشتر از یک لایه مخفی داشته باشد، در واقع هر چند خطی که توسط نرون ها در لایه اول ساخته و بهینه شده برای قسمتی از داده ها هستند، در لایه بعد در نرون های دیگر جمع می شوند. بنابراین در هر نرون لایه مخفی بعدی، یک نمودار غیر خطی خواهیم داشت و سپس چند نمودار غیر خطی با یکدیگر جمع خواهند شد.
باید دقت شود که لایه های میانی بالاتر از یک، برای زمانی است که بین ورودی های شبکه interaction وجود داشته باشد. برای مثال ورودی x و ورودی y تأثیر کمتری از x+y دارند، به این معنا که تأثیر هر دو ورودی ها در مجموع برابر x+y+xy خواهد بود. در این حالت، نرون های لایه های مخفی دوم، این فرصت را به شبکه می دهند که رابطه های مخفی شبیه xy را هم جداگانه تخمین بزنند.
با توجه به اینکه در بخش پیش پردازش داده ها، داده های مشابه حذف شده و در چند مرحله تلاش شده است که ورودی ها مستقل از یکدیگر باشند، در این پژوهش فرض را بر عدم وجود interaction بین ورودی ها گذاشته و از شبکه عصبی تک لایه استفاده می کنیم. دلیل این احتیاط این است که شبکه های عصبی چند لایه معمولا دچار بیش برازش شده و دقت مدل را کاهش می دهند.
حال در مورد تعداد نرون های حاضر در لایه میانی نیز از قاعده کولموگروف[۲۴۴] استفاده خواهیم کرد. بر طبق این قاعده، بیشترین تعداد نرون لازم برای تخمین بهینه می تواند ۲n+1 باشد، به این معنا که با این تعداد نرون و شاید در تعداد پایین تر، عملکرد شبکه به بالاترین حد می رسد، اما بیشتر از آن شبکه را دچار بیش برازش کرده و دقت آن را کاهش می دهد. بنابراین تعداد نرون های لایه میانی شبکه، از این قاعده پس از مشخص شدن تعداد ورودی ها تعیین می گردد.
از آنجا که در این تحقیق سعی شده است که قیمت برای یک دوره جلوتر پیش بینی گردد، شاید معقول نباشد که تنها قیمت بسته شدن سهم را برای دوره بعدی پیش بینی کرد؛ کاری که در تمام تحقیقات مشابه انجام شده است. دلیل این امر این است که با دانستن قیمت بسته شدن سهم، نمی توان فهمید که سهم را چه زمانی باید خرید. به عبارتی، در صورتی که امروز پیش بینی کنیم که قیمت سهمی فردا بالا خواهد رفت، چه استفاده ای می توان از این پیش بینی کرد؟ چرا که پیش بینی کننده سهمی در اختیار ندارد و اگر بخواهد فردا آن را بخرد ممکن است با همان قیمت که پیش بینی کرده است بخرد و لذا سودی نخواهد کرد. بنابراین در این پژوهش دو قیمت برای دوره بعدی انتخاب می شود، یکی قیمت پایین و یکی قیمت بالا. این ابتکار این فرصت را به پیش بینی کننده می دهد که در قیمت پایین سهم را خریده و در قیمت بالا بفروشد و از این طریق کسب سود کند. لذا شبکه عصبی که در این تحقیق ساخته می شود، یک شبکه عصبی با یک لایه پنهان با ۲n+1 نرون و دو خروجی و n ورودی خواهد بود.
همچنین شکل ساختاری شبکه نیز اتورگرسیو با متغیر خارجی[۲۴۵] (NARX) انتخاب می شود. در این شبکه ها علاوه بر متغیرهای ورودی خارجی که در این تحقیق همان اندیکاتورها و سری زمانی مشابه است، قیمت های قبلی نیز برای پیش بینی استفاده می شوند. لذا ورودی های شبکه عصبی عبارتند از اندیکاتورهای انتخاب شده نهایی با lag بهینه، قیمت های بالا و پایین سری زمانی مشابه با lag بهینه و قیمت های بالا و پایین گذشته سهم با lag بهینه. Lag بهینه از طریق تکنیک های سری زمانی شناخته و استفاده خواهد شد.

۳-۴-۲- الگوریتم یادگیری

الگوریتم یادگیری در این پژوهش بر مبنای ادبیات موضوعی تحقیق و بر پایه تحقیقات مشابه انجام شده الگوریتم پس انتشار بازگشتی یا همان Back Propagation انتخاب شده و مورد استفاده قرار می گیرد.

۳-۴-۳- توابع فعال سازی

توابع فعال سازی نیز بر پایه تحقیقات مشابه در لایه های ورودی و خروجی به صورت خطی و در لایه میانی تابع سیگموید انتخاب می شوند.

۳-۵- مدل های رقیب و معیارهای سنجش

از آنجا که در این پژوهش شبکه عصبی مورد نظر از قیمت ها و اندیکاتورهای گذشته استفاده می کند، عملکردی مشابه مدل های سری زمانی خواهد داشت و لذا با مدل های ARMA سری زمانی مقایسه خواهند شد. علاوه بر این عملکرد این شبکه، مشابه عملکرد رگرسیون چند متغیره با بهره گرفتن از اندیکاتورها و قیمت های مشابه است و لذا عملکرد شبکه عصبی با رگرسیون چند متغیره نیز مقایسه خواهد شد.
همچنین معیارهای سنجش به دو صورت MSE و MAD خواهند بود. از آنجا که دو متغیر در هر یک از سه مدل رقیب پیش بینی خواهد شد، MSE و MAD هر مشاهده در کل، برابر مجموع MSE و MAD دو خروجی خواهد بود. فرمول های محاسبه این دو معیار نیز به صورت زیر است :
۳-۳
۳-۴

۳-۶- جمع بندی

در این فصل، به بررسی مراحل انجام تحقیق پرداخته و مراحل را به صورت کلی از جمع آوری داده ها، پیش پردازش داده ها و ساخت اطلاعات، ساخت شبکه و مدل های رقیب شرح دادیم. در فصل چهارم، نتایج به دست آمده عددی از روش مذکور را شرح خواهیم داد.

فصل چهارم

 

نتایج عددی

 

۴-۱- مقدمه

در این فصل، به مرور نتایج عددی به دست آمده از تحقیق خواهیم پرداخت. توضیحات داده شده مطابق سر فصل های گفته شده در فصل سوم خواهد بود و لذا ترتیب مراتب به صورت کلی شامل جمع آوری داده ها، پیش پردازش داده ها، ساخت شبکه عصبی و ارزیابی نتایج خواهد بود. مطالب گفته شده به صورت مشروح در ادامه این فصل خواهد آمد.

۴-۲- جمع آوری داده ها و تشکیل پایگاه داده

داده های مورد نیاز این پژوهش از سایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران، برای سه صنعت بانکها و مؤسسات مالی، محصولات شیمیایی و فلزات اساسی جمع آوری شده است. از سایت مذکور برای هر شرکت حاضر در هر صنعت یک فایل، که حاوی اطلاعات معاملاتی و قیمتی و حجمی سهم شرکت مورد نظر می باشد استخراج شده و ذخیره می گردد.
با کامل شدن اطلاعات مورد نیاز، سه پایگاه داده برای هر صنعت شامل بانک ها و مؤسسات مالی، محصولات شیمیایی و فلزات اساسی تشکیل شده و در هر پایگاه قیمت های بالا، پایین، بسته شدن و حجم معاملات برای سهام بانک پارسیان، صنایع شیمیایی فارس و فولاد مبارکه اصفهان ایجاد می گردد. همچنین در هر پایگاه داده اطلاعات مربوط به قیمت بسته شدن برای تمامی شرکت های حاضر در همان صنعت نیز اضافه می گردد.
نکته مهم که در ساخت پایگاه داده رعایت شده است، این است که در هر پایگاه داده اطلاعات قیمتی مشترک بین تمام سهام موجود در هر صنعت ثبت می گردد. به عبارتی، اطلاعات قیمتی برای روزهایی ثبت می شود که تمام سهام آن صنعت در وضعیت فعال بوده و در حال معامله بوده اند؛ دلیل این امر این است که در برخی روزها سهم خاصی به دلایل خاصی می تواند بسته شود و معامله در آن صورت نگیرد. بنابراین در روزهایی که تمام شرکت های صنعت فعال نیستند، اطلاعات قیمتی در پایگاه داده ثبت نمی گردد. با کامل شدن سه پایگاه داده به مرحله پیش پردازش داده ها وارد می شویم.

۴-۳- پیش پردازش داده ها

 

۴-۳-۱- کاهش سطری داده ها

 

۴-۳-۱-۱- حذف رکوردهای مغشوش

همانطور که در فصل قبل ذکر شد، داده های زیادی در پایگاه داده ساخته شده، بر طبق قواعد سه گانه ذکر شده، مغشوش هستند و باید از میان پایگاه داده حذف گردند. در همین راستا، تعدادی از داده ها از هر سه پایگاه داده حذف خواهند شد. این رکوردها، از نظر منطقی مشکل داشته و شامل قواعد سه گانه مغشوش بودن داده ها می گردند، به عبارت دیگر؛ قیمت بالا در این رکوردها از قیمت پایین یا قیمت بسته شدن کمتر ثبت شده است و یا قیمت بسته شدن از قیمت پایین کمتر ثبت شده است. همچنین تعدادی از رکوردها دارای مقادیر ثبت نشده و غیر عددی مثل NaN هستند، که این داده ها نیز حذف می گردند.
در جدول ۴-۱، تعداد اولیه داده ها و تعداد آنها پس از اعمال اولین فیلتر، یعنی حذف داده های مغشوش نشان داده شده است :
جدول ۴-۱ : تغییرات تعداد رکوردهای پایگاه های ساخته شدن پس از حذف داده های مغشوش

 

نام پایگاه تعداد ابتدایی داده ها در پایگاه تعداد داده ها پس از حذف داده های مغشوش
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:31:00 ب.ظ ]