کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو


 



متوسط

 

متحمل

 

 

 

*لاین‌های مربوط به دکتر برزگری، “لاین‌های مربوط به دکترآفرینش. رنگ‌های مشترک نشان دهنده یک شجره می‌باشد
۳-۲ مکان و زمان آزمایش
این تحقیق در سال ۱۳۹۳-۱۳۹۲ در دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان انجام شد.
۳-۳ استخراج DNA ژنومی
۳-۳-۳ ترکیبات بافر استخراج و ضرورت آنها
الف-[۱۱۳]CTAB وEDTA2 : شکستن دیواره‌ی سلول‌ها در طی مرحله استخراج[۱۱۴]توسط این دو ماده صورت می‌پذیرد. بافر CTAB سبب حذف غشای سلولی و مواد آبگریز موجود در محیط می‌شود. یون‌های دو ظرفیتی چون سبب حفظ یکپارچگی دیواره‌ی سلول‌های گیاهی می‌شوند، EDTA با کاتیون‌های دوظرفیتی Ca+2 و Mg+2 پیوند برقرار می‌کند که باعث بی‌ثباتی دیواره‌ی سلولی می‌شود. از سوی دیگر یون‌ها و فسفات‌های موجود در DNA به علت بار منفی و هم‌نام، یکدیگر را دفع می‌کنند)آیتکن و همکاران[۱۱۵]، ۲۰۰۸).
ب- NaCl: وجود NaCl در بافر به دلیل آزاد کردن Na+ و ایجاد پیوند یونی بین Na+ و P- سبب خنثی شدن بار منفی DNA و جمع شدن مولکول‌های آن در کنار هم می‌شود.
پ- مرکاپتواتانول[۱۱۶]: به عنوان یک آنتی‌اکسیدان عمل می‌کند و مسیر تخریب و جداسازی پروتئین‌ها را هموار می‌کندآیتکن و همکاران، ۲۰۰۸).
ت- کلروفرم- ایزوآمیل الکل[۱۱۷]: با اضافه کردن کلروفرم- ایزوآمیل الکل(۱:۲۴) پروتئین‌ها و لیپیدها از ماده‌ی وراثتی جدا می‌شوند.
ث- ایزوپروپانول[۱۱۸]: ایزوپروپانول سرد نیز سبب رسوب DNA می‌شود. به جای ایزوپروپانول می‌توان از دو برابر الکل ۹۵ درصد استفاده نمود.
ج-الکل۷۰ درصد و استات پتاسیم ۵ مولار: جهت حذف باقی‌مانده‌های ترکیبات فنولی و یون‌های معدنی استفاده می‌شوند و به عبارتی این دو ماده جهت شستوی نهایی بکار می‌روند.
۳-۳-۲ استخراج DNA
استخراج DNA از نمونه برگی به روش(CTAB) انجام شد که جزئیات آن به شرح زیر است:
استخراج DNA از نمونه‏های برگی به روش CTAB(جکسون و همکاران[۱۱۹]، ۱۹۹۹) انجام شد که جزئیات آن به شرح زیر است:
۱- ۲/۰ گرم از برگ(بدون رگبرگ) را وزن شده و به وسیله ازت مایع و با هاون چینی سرد شده پودر و به میکروتیوب ۵/۱ میلیلیتر منتقل گردید.
۲- سپس ۸۰۰ ماکرو لیتر از بافر استخراج CTAB جدول(۳-۲) که قبلا در بن ماری ۶۵ درجه به مدت ۱۰ دقیقه گرم شده، همراه با ۴۰ ماکرولیتر PVP و ۲ ماکرو لیتر مرکاپتواتانول اضافه شد (این عملیات باید در زیر هود انجام شود چون مرکاپتواتانول شدیدا سمی است).
۳- نمونه‌ها به مدت ۶۰ دقیقه در حمام بن ماری در دمایC°۶۵ درجه سانتی‌گراد قرار داده شد و در این مدت هر ۵ دقیقه به آرامی سر و ته شدند.
۴- بعد از خارج کردن نمونه‌ها ۱۰-۵ دقیقه به نمونه‌ها اجازه دادیم تا خنک شوند.
۶- به میزان ۵۰۰ ماکرولیتر کلروفورم ایزوآمیل الکل(۱:۲۴) سرد به میکروتیوپ‌ها اضافه شده و به آرامی به مدت ۳۰ دقیقه میکروتیوپ‌ها واژگون شدند.
۵- عمل سانتروفیوژ به مدت ۱۰ دقیفه در دور۱۳۰۰۰انجام شد.
۷- فاز رویی[۱۲۰] را با سمپلر کشیده شد و به میکروتیوب جدید منتقل شد.
۸- بسته به نیاز مرحله ۶ تا ۸ تکرار شد.
۹- برای رفع آلودگی RNA، مقدار ۱ میکرولیتر RNAase به هر میکروتیوب‌ها اضافه شده و به مدت ۱۵ دقیقه در حمام بن‏ماری قرار داده شدند.
مقاله - پروژه
۱۰- حجم ۶۰۰ میکرولیتر (هم‌حجم فاز رویی) ایزوپروپانول سرد به نمونه‌ها اضافه شده و به مدت ۳۰ دقیقه در دمایC°۲۰- قرار داده شدند.
۱۱- به منظور شتشو ۲۰۰ ماکرولیتراتانول ۷۰ درصد و ۲۰۰ ماکرولیتر استات آمونیوم ۵ مولار به نمونه‌ها اضافه شده و به مدت ۲۰ دقیقه در دمای اتاق نگهداری شدند.
۱۲- مرحله ۷ تکرار شد.
۱۳- رسوب به دست آمده به مدت ۱۵ دقیقه در هوای اتاق خشک شد.
۱۴- بسته به میزان رسوب DNA مشاهده شده، ۲۰۰ -۵۰ مایکرولیتر آب مقطر یا TE به نمونه‌‌ها اضافه شدند.
۱۵- نمونه‌های DNA استخراج شده ابتدا تا حل شدن کامل به مدت ۲۴ ساعت در دمای ۴ درجه سانتی گراد نگهداری و سپس به فریزر۲۰- منتقل شدند.
برای استخراج DNA ژنومی از روش CTAB تغییر یافته استفاده شد (جدول ۳-۲).
جدول ۳-۲ ترکیبات بافر استخراج CTAB

 

 

غلظت

 

مواد شیمیایی

 

 

 

۱۰۰ میلی‌مولار

 

Tris-HCl (pH=8)

 

 

 

۲۰ میلی‌مولار

 

Na2EDTA (pH=8)

 

 

 

۴/۱ ‌مولار

 

NaCl

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-08-13] [ 08:35:00 ب.ظ ]




ارزش درک شده از پاداش­ها
تلاش
مدلسازی رضایت و انگیزش و وارد کردن اثر قدرت نیاز به رشد فردی
- رابطه بین عملکرد؛ پاداش و رضایت
سطح عملکرد ممکن است در برخی شرایط تعیین کننده سطح پاداش دریافتی نباشد و ارتباط مستقیم بیشتری بر رضایت از پاداش داشته باشد. با افزودن یک رابطه بین عملکرد و رضایت داخلی و خارجی آزمودن این امر امکان پذیر می شود(شکل۲-۱۲)[۱و۳۷].
- شفاف سازی ارتباط مدل با نظریه انتظار وروم
عبارات مورد استفاده در مدل انتظار پورتر و لاولر با عبارات مورد استفاده در نظریه وروم متفاوتند. بنابراین ارتباط بین مدل و نظریه به وضوح مشخص نیست. شفاف سازی این ارتباط با تغییر نام دو متغیر مدل امکان پذیر است. تلاش صرف شده برای انجام یک کار برابر است با حاصلضرب انتظار از اینکه تلاش به سطح عملکرد مطلوب منجر شود در میزانی که این عملکرد برای رسیدن به پاداش مناسب به نظر می‌رسد در سطح ارزش پیش بینی شده برای پاداشها. با برگردان این عبارات به مدل انتظار ؛ واضح است که متغیر ” درک از احتمال این که تلاش صرف شده به پاداشهای مطلوب منجر شود” بستگی به رابطه بین تلاش و پاداش دارد. نظریه وروم این رابطه را به دو بخش جداگانه تقسیم می کند. رابطه بین تلاش و عملکرد ( انتظار) و رابطه بین عملکرد و پاداش (کاربردی بودن). متغیر ” درک از احتمال این که تلاش صرف شده به پاداشهای مطلوب منجر شود” شامل هر دو بعد انتظار و کاربردی بودن نظریه وروم شود. به منظور شفاف سازی رابطه با نظریه وروم ” متغیر ارزش درک شده خروجی ها ” می‌تواند با “ارزش ” جایگزین شود و متغیر ” درک از احتمال این که تلاش صرف شده به پاداشهای مطلوب منجر شود” می‌تواند به ” انتظار / کاربردی بودن ” تغییر یابد(شکل ۲-۱۲)[۱].
پایان نامه - مقاله - پروژه
- وارد کردن اثر ساختار سازمانی و ویژگیهای شغل
یکی از اهداف این مقاله ایجاد مدلی است که هم مولفه های اجتماعی مدل ویژگیهای شغل و هم مولفه‌های اجتماعی-شناختی مدل انتظار را دربرگیرد. این کار با وارد کردن ویژگیهای شغل در مدل انتظار ممکن می شود[۱].
انگیزش کل
انگیزش داخلی و خارجی
شدت نیاز به رشد
اهمیت پاداش­های فردی
رضایت از پاداش­های مطلوب
اهمیت پاداش­های داخلی و خارجی
رضایت از پاداش­های داخلی و خارجی
رضایت از پاداش­های فردی
پاداش­ها (داخلی یا خارجی)
عملکرد
ارزش
تلاش
انتظار / کاربردی بودن
شفاف سازی ارتباط مدل با نظریه انتظار وروم
تجمیع مدل مشخصه­های شغلی و انتظار
یکی از نقدهای وارد بر مدل ویژگیهای شغل این بود که فرایند شناختی افزایش انگیزش را مدل نمی کند. بنابراین این مدل؛ یک مدل شناختی- اجتماعی است. از طرف دیگر مدل انتظار در درجه اول یک مدل شناختی است که شامل متغیرهای اجتماعی یا مفهومی نمی شود. بنابراین می­توان بیان کرد که تجمیع دو مدل، می ­تواند این دو انتقاد را برطرف کند. بر این اساس گام اول استانداردسازی اصطلاحات دو مدل است.
استانداردسازی اصطلاحات مدل انتظار و ویژگیهای شغل
در نگاه اول، دو مدل انتظار و ویژگیهای شغل نقاط مشترک کمی دارند. این مدل­ها از اصطلاحات متفاوتی برای توصیف متغیرهای همسان و در برخی موارد از اسامی یکسان برای توصیف متغیرهای متفاوت استفاده می­ کنند. با تشخیص معنی اصطلاحات مورد استفاده در دو مدل شباهت­های آن­ها مشخص می­ شود(شکل ۲-۱۳). پورتر و لاولر از اصطلاح خروجی ها برای معرفی پاداش­های داخلی و خارجی شغل استفاده می کنند[۱۶]. پاداشهای داخلی، پاداشهای غیرملموسی هستند که حس مسئولیت، شایستگی و احساس ارزش را در فرد تحت تاثیر قرار می­ دهند. مثل تفاوتهای مهارتی؛ هویت شغل و استقلال. پاداش­های خارجی؛ پاداش­های ملموسی هستند که مستقیما به وسیله سازمان کنترل می شوند، مثل پرداخت[۱۹و۳۹]. اصطلاح اول در مدل ویژگیهای شغلی؛ ابعاد شغل است. پنج بعد شغل شناخته شده توسط هاکمن و الدهام تفاوتهای مهارتی ؛هویت ؛اهمیت ؛استقلال و بازخورد هستند. همانطور که در بالا گفته شد این ابعاد شغلی اساسا پاداشهای داخلی شغل هستند. به این ترتیب شباهت بین متغیر “خروجی ها"ی پورتر و لاولر و ابعاد شغل هاکمن و الدهام مشخص می شود. هر دو متغیر، پاداشهایی را که فرد در نتیجه انجام شغل دریافت می کند را مشخص می­ کنند. تنها تفاوت این است که مدل ویژگیهای شغل پنج پاداش داخلی را مشخص می کند اما مدل انتظار شامل پاداشهای داخلی و خارجی است اما هیچ پاداش فردی را مشخص نمی کند. بنابراین دو اصطلاح “خروجی ها” و ابعاد شغل” می­توانند به نام “پاداشها ” بیان شوند. اصطلاح “احساس منصفانه بودن پاداش­ها” در مدل انتظار معیاری برای میزان رضایت فرد از پاداش فردی است . متغیر “رضایت شغلی ” در مدل پورتر و لاولر یک اصطلاح مبهم است که که رضایت کلی فرد از شغل را منعکس می‌کند. هر چند با توجه به اینکه این متغیر تلاش را پیش بینی می­ کند؛ عبارت “رضایت شغلی” شامل سطح انگیزش فرد نیز می شود. یکسان بودن رضایت و انگیزش شدیدا مورد تردید قرار دارد . به هر حال به منظور استاندارد سازی دو مدل تغییر نام متغیر “رضایت شغلی” به انگیزش منطقی به نظر می رسد. هاکمن و الدهام از اصطلاحی به عنوان خروجی ها استفاده کرده اند. پورتر و لاولر از این اصطلاح برای توصیف پاداش شغلی و هاکمن و اولدهام برای توصیف سطوح رضایت و انگیزش استفاده کرده اند. به منظور استانداردسازی مدل با مدل انتظار؛ اصطلاح “خروجی ها” می تواند به “انگیزش تغییر نام یابد.
ماهیت دو مدل تغییری نکرده است. اصطلاحات فقط برای مشهود کردن شباهت بین آنها تغییر کرده ­اند. در مدل ویژگیهای شغل هاکمن و اولدهام مطرح شده است که سطح پنج بعد شغل (که اکنون به عنوان پنج پاداش داخلی مطرحند) به سوی سه سطح حالات روانشناختی هدایت می­ شود (که اکنون به عنوان سطوح انگیزش از پاداشهای داخلی مطرحند) و در نهایت سطح رضایت شغلی و انگیزش را تعیین می­ کند. بر اساس مدل انتظار پورتر و لاولر خروجی های عملکرد شغلی (پاداشها) درتجمیع با “احساس منصفانه بودن پاداش” سطح رضایت شغل را تعیین می­ کند(شکل ۲-)۱۴[۱].

اصطلاحات عمده در مدل انتظار و مشخصه­های شغلی و مفاهیم آن­ها

استانداردسازی اصطلاحات دو مدل
تجمیع دو مدل
وقتی شباهتهای دو مدل مشخص شود کار تجمیع آنها بسیار ساده می­ شود. در واقع وقتی که اصطلاحات اصلی مجددا تعریف شوند شباهت مدل ویژگیهای شغل و مدل انتظار مشخص می شود. مدل ویژگی­های شغل به صورت برجسته نمایش داده شده است. متغیر “پاداشها” شامل پنج بعد داخلی شغل مربوط به مدل هاکمن و الدهام است. متغیر “رضایت از پاداش ” حالات روانشناختی فرد شاغل را در پاسخ به پاداشهای دریافتی و متغیر انگیزش سطح رضایت شغلی و انگیزش را مشخص می‌کند.
وقتی چگونگی تجمیع دو مدل اصلی مشخص شد، تجمیع دو مدل اصلاح شده نیز به همان روش آسان است. تنها لازم است که متغیر ساختار سازمانی به مدل انتظارموجود(شکل ۲-۱۲) اضافه شود تا کاملا با مدل ویژگیهای شغل اصلاح شده هماهنگ شود[۱].
ساختار سازمانی
انگیزش کل
انگیزش داخلی و خارجی
شدت نیاز به رشد
انتظار / کاربردی بودن
اهمیت پاداش­های فردی
رضایت از پاداش­های مطلوب
اهمیت پاداش­های داخلی و خارجی
رضایت از پاداش­های داخلی و خارجی
رضایت از پاداش­های فردی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ب.ظ ]




«وجود از آن جهت که وجوداست (درمرتبه صرف و خاص) نه کلی است و نه جزیی، نه عام است و نه خاص، زیرا این امور از اوصاف ماهیت است، همچنین وجود واحد، متصف به وحدت زاید بر ذات هم نیست…».[۲۲۴]
سپس با طرح بحث تشکیک خاصّی، وحدت ساری در کثرات را به عنوان حقیقت واحده، امّا ذومراتب که دارای اختلاف تشکیکیاند، مطرح میکند. طبق این مبنا، اصالت هم با وحدت است هم با کثرت وجود، لذا نمیتوان بحث(وحدت ساری در کثرات) را همان وحدت وجودی مقصود عرفا دانست؛ هرچند جناب صدرا با طرح این نوع وحدت، اختلاف میان عرفان و فلسفه را تاحدّی تقلیل داده و توانست با این نظریه میان این دو علم تقریب ایجاد کرده و بااستفاده از این دیدگاه و با تحلیلها و تعابیر خاصی که از ذات واجب و ممکنات بیان میکند، به مقصود عرفا دست یابد. وی دراین گام نیز متوجه سیر بحث بوده، لذا در ابتدا بحث علت و معلول را با(وحدت تشکیکی وجود) آغاز کرده و سپس در فصول پایانی مباحث علّیت، وحدت شخصی وجود را به اثبات رسانده و بیان میدارد:
«هدانی ربّی بالبرهان النیّرالعرشیّ إلی صراطالمستقیم من کونالموجود و الوجود منحصراً فی حقیقه واحده شخصیّه لا شریک له فیالاموجودیه الحقیقیّه و لاثانی فیالعین و لیس فی دارالوجودغیره دیّار». [۲۲۵]
صدرالمتألهین برای اثبات وحدت شخصی وجود از دو دلیل استفاده کرده، نخست: ربط علّی، که با تحلیل دقیق علّت و معلول و رابطه میان آن دو میتوان به وحدت وجود نایل شد. و در استدلال دوم، از راه بساطت و عدم تناهی ذات حق و قاعدهی (بسیط الحقیقه کل الاشیاء…) وارد شده و اثبات میکند که مقصودی از وحدت ذات حق، همان وحدت اطلاقی مقصود عرفاست.
پایان نامه - مقاله - پروژه

۳-۱-۲-۲- ربط علّی:

همانگونه که در بحث علیت بیان شد جناب صدرالمتألهّین طبق نظام تشکیک وجودی خود، ابتدا وجود را به دو قسم علّت و معلول تقسیم کرده و سپس براساس وجود مستقل واجب و وجودربطی معلول سامان داد. امّا طبق ادعای خود در اسفار، آنجا که مباحث علیّت رابه سرانجام رسانده و ادعای تقسیم فلسفه را دارد، باتحلیل دقیق علّت و معلول و ربط علّی میان آن دو، وحدت شخصی را اثبات کرده و بیان میکند که وجود، تنها اوست و کثرات و آنچه بهعنوان معلولات مطرحاند، وجود حقیقی نداشته بلکه شئون و اطوار وجودی حقتعالی میباشند.
بنابراین برخلاف مبنای بحث علیت که براساس پذیرش کثرات در عالم بود، در وحدت شخصی کثرات بهعنوان موجودات حقیقی نفی شده و باید به جای نظام علّی از ظهور و تجلّی عرفان سخن راند. جناب صدرا نیز به این مطلب اذعان داشته و بیان میکند:
«آنچه ابتدا پذیرفتیم مبنی براینکه در عالم وجود، علت و معلول هست، نهایتاً به این انجامید که آنچه علت نامیده میشود، اصل و معلول شأنی از شئون و گونهای از گونه های اوست و علیت و افاضه به تجلّی مبدأ اوّل به ظهورات مختلف آن است». [۲۲۶]
برای طرح بهتربحث، ابتدا معلول و سپس علت و ربط علّی را طبق بیان صدرا تحلیل کرده تا وحدت شخصی و ربط آن با ماسوا ثابت گردد:

الف) تحلیل معلول:

در بحث امکان فقری بیان شد که مقصود از امکان (لاضروره الوجود و العدم) نیست چراکه این معنا اختصاص به ماهیات دارد، و طبق مبنای اصالت وجود باید تعریفی از امکان ارائه داد که وجودی بوده و مجعول حقیقی را وجود بداند نه ماهیت، ازاین جهت جناب صدرالمتألهین در بحث تقسیم وجود به وجود رابط و مستقل، حقیقت معلول را وجود ربطی دانسته که ذات آن عین ربط به علّت است و هویتی مستقل از هویّت و ذات علّت نداشته بلکه صرف ربط و تعلّق میباشد. استاد مطهری دربارهی این امکان در نظام تشکیکی صدرایی مینویسد:
«امکان درمعنایی که ملاصدراازآن بهدست میدهد بهطور کامل منطبق برواجب بالغیراست، زیرا اشاره به وجودی دارد که برای انتزاع مفهوم ضرورت ازآن نیاز به ملاحظه ربط و نسبت آن با علّت است. موجودی که برحسب ذات و هویت خود برای انتزاع مفهوم ضرورت صلاحیت ندارد و تنها در پرتو ربط با علّت چنین صلاحیتی را مییابد موجودی فقیر است». [۲۲۷]
صدرالمتألهین با ارائه نظریهی فقروجودی توانست هرگونه استقلالی را از ممکنات سلب کرده و گامی در جهت نزدیک شدن به مقصوداصلی خود که وحدت شخصی وجوداست، بردارد. وی در تحلیل معلول، آنجا که قصد اثبات وحدت شخصی را دارد، ازهمین فقروجودی استفاده کرده و باتحلیل دقیق و عالیتر از امکان، هرگونه هویتی را از آن سلب نموده و از آن به (شأن) تعبیر مینماید و نه وجود، لذا درکتاب مبدأ و معاد، وجود را ازممکنات سلب کرده و آنها را معدومالذات دانسته و بیان میکند:
«بدان که وجودحقیقی و وجوب ذاتی بایکدیگر مساوقاند و تمام ساکنان اقلیم امکان به اعتبار ذات و حقیقت هالک و باطلاند، چنانکه در کتب الهی مذکوراست (کلّ شیء هالک إلّاوجهه)[۲۲۸] و هلاک ذات و بطلان حقیقت برای ممکن ازلاً و ابداً ثابت است و اختصاص به وقتی دون وقتی ندارد…». [۲۲۹]
البته معدوم الذات بودن ممکنات به معنی پوچ بودن آنها نیست چراکه درتوجه به معلول، دوجهت درنظر گرفته میشود: جهت نفس معلول که همان ماهیت اوست و جهت دوم ازناحیهی ظهور و انتسابش به وجود میباشد که موجوداست و مقصوداز امکان فقری جناب صدرا نیز همین جهت انتساب و ارتباطی معلول میباشد[۲۳۰]. ایشان در تحلیل ممکن مینویسد:
«کماأنّالوجودزائدعلی الماهیته زائدعلی وجودالممکن»[۲۳۱] مفهوم وجود زائد برنفس وجودات خاصهی امکانی است، همانطور که مفهوم وجود زائد برماهیت است. سپس مقصود خودرا اینگونه توضیح میدهد:
«معنی قولنا(أنّالوجودزائدفیالممکن) عین فیالواجب، معناه أنّالممکن و هویّته لیست بجیث إذا قطعالنظرعن موجده و مقوّمه یکون موجوداً و واقعاً فیالأعیان، فلوقطعالنظر إلی وجوده عن وجوده عن وجودجاعله لم یکن شیئاًمذکوراً فلوجودالواجب تمامالوجودالممکن فثبت أنّالوجودزائد فیالممکن و هذه لایعرفه إلّاالراسخون متأمّل فیه»[۲۳۲]
مقصود صدرا ایناست که وجودممکن متقوّم به حق است و حکایت از وجود حق مینماید و با قطعنظر از جنبهی حکایتی آن، وجود امکانی برآن صدق نمینماید، بلکه ازجهت تقوّم به حق و مرآتیت، برآن وجود اطلاق میشود. و این عین ربط بودن معلول، عنوانی است که برمتن ذات او قرارمیگیرد و اصلاً برای او ذاتی متصور نیست که غیر از معلولیت و اثری باشد که از فاعل اضافه میشود تاآنکه معلول بهحسب اعتبارعقلی دارای دوبخش متمایز از یکدیگر باشد: یکی از آن دو متن، ذات معلول و دیگری اثری که از علت اضافه میشود[۲۳۳].
جناب صدرا در تحلیل معلول و اثبات عینالربط بودن آن از برهان خلف استفاده کرده و بیان میدارد: اگر معلولیت عین ذات معلول نباشد، بنابراین عرض مفارق یا عرض لازم اوست و عرض مفارق بودن وصف معلولیّت، به این معناست که شیء گاه معلول است و گاهی معلول نیست، که این گفتار صواب نیست و اگر معلولیت عرض لازم او باشد چون لازم از مرتبهی ملزوم متأخر است، درمرتبهی ملزوم نیست… و نتیجهی این امر، سلب معلولیت از ذات معلول است و اگر ذات معلول، معلول نباشد یا به صدفه و تصادف پدیدمیآید و این مستلزم انکارعلیت است و یا در تحقّق مستقّل است و این به معنای انقلاب ذات ممکن از امکان به وجود میباشد که محال است. وی همچنین در جای دیگر بیان میکند:
«هرچیزی که معلول و مجعول فاعلیاست، ذات و حقیقت آن متعلق و مرتبط با فاعل است و چون به نفس ذات و حقیقت خویش متعلق و مرتبط به فاعل است، پس باید ذات او عین تعلق و عین ربط به فاعل باشد».[۲۳۴]
بنابراین طبق دیدگاه فقر وجودی ملاصدرا، معلول واقعی آن است که عینالربط و فقر محض به علت باشد و این ویژگی عین ذات او باشد، لذانمیتوان برای او ذاتی درنظرگرفته و امکان را به او نسبت داد، چراکه معلول، فقرمحض است و استناد هستی و وجود بهخاطر همین ویژگی ذاتی معلول، جزبه مجاز براو صحیح نیست و نمیتوان (فقروجودی) را بالحقیقه به او نسبت داد. ازهمینجاست که بحث وحدت شخصی وجود پیش آمده و معلول به جایگاه شأنیّت و جلوهگری میرسد که ازجانب علّت به او اضافه شدهاست. استاد جوادی املی در این رابطه میفرمایند:
«معلول شیء وابسته به علت نیست، بلکه هویتی جز وابستگی و ربط به علّت ندارد و اصلاً دارای ذاتی نیست که از فقربالذات آن خبر دادهشود، شیئی که عین ربط است فاقد ذات است و این مطلب از نوادر گفتار صدراست».[۲۳۵]
و جناب صدرا باابداع فقروجودی که متخذ ازتعالیم عرفای بزرگی چون ابنعربی است، توانست وجود را منحصربه واجب تعالی کرده و از ممکنات که عین تعلّق به واجبالوجوداند، به عنوان شئونات و ظهورات و تجلیات آن ذات مطلق و نامتناهی یاد کند:
«قدعلمت أنالمعلول بالحقیقه لیس ماهیهالمعلول، بل وجوده، فظهر أنّ وجود المعلول فی حدّ نفسه ناقصالهوّیه، مرتبطالذات بموجوده، تعلّقی الکون به، فکلّ وجود سویالحق واحد لمعه من لمعات ذاته و وجه من وجوهه و أنّ لجمیعالموجودات أصلاًواحداً و هومحقّقالحقائق و مشیئیالأشیاء و مذوّتالذوات، فهوالحقیقه و الباقی شئونه و هوالنور و الباقی سطوعه و هوالأصل و ماعداه ظهوراته و تجلیّاته و هوالأو و الآخر و الظاهر و والباطن…».[۲۳۶]

ب) تحلیل علت :

بانظر و تأمّل به مسألهی امکان فقری و تحلیل معلول به عنوان شیئی که هویتی جز ربط نداشته و تعبیر(عینالربط) بودن از آن نیز بهعنوان حکایت و عنوانی است که به علّت خود اشاره دارد، متوجّه طرف دیگر این رابطه، یعنی علت میشویم طبق تحلیل امکان فقری، علّت باید چیزی باشد که هستی عین ذات وی بوده و هیچ نوع وابستگی به غیر نداشته باشد و بهخاطر همین ویژگی که دارد، مبدأ فیّاضیّت و ظهورنمایی قرارمیگیرد.
درتحلیل (علت)[۲۳۷] نیز، همچون تحلیل معلول، صدرا از راه برهان خلف واردشده و بیان میکند اگرعلیّت وصف ضروری ذاتی برای علّت نباشد پس باید زائدبر ذات علت باشدو غیر، این وصف را به او عطا کردهباشد و پرسش درمورد آن غیراست که آیا آن غیر، علیّت عین ذات اوست یا خیر، اگر جواب مثبت باشد که مطلوب ثابت میشود و الّا باز به سراغ شیء سوم میرود و مسأله همچنان ادامه پیدامیکند که یا به دور و تسلسل میانجامد –فهوباطل- و یا به اثبات مطلوب. علاوه بر این جنبهی استدلالی که برای گریز از دور و تسلسل ملزم به پذیرش علّتی میشویم که علیّت عین ذات اوست، میتوان مسأله را به این نحو نیز مطرح کرد که اگرعلیّت وصف ذاتی علّت نبوده و عارض بر ذات آن باشد، این امر عرضی یا بهعنوان عرض لازم علّت است و یا عرض مفارق که در هر دوصورت نیز به تسلسل میانجامد. توضیح آنکه باتوجه به اینکه هرامر عرضی معلل است و علّت میخواهد، اگر وصف علیّت برای علّت، عرض لازم باشد، علّت آن یا باید عرض لازم باشد که پرسش در مورد آن تکرارشده و دچار تسلسل میشویم، و یا علیّت آن، همان ذات علّت است که مطلوب ثابت میشود. و اگراین وصف، عرض مفارق باشد، باز هم نیازمند به علّت است که مثل حالت قبل یا به تسلسل میانجامد و یا به مطلوب. بنابراین درهرصورت مجبور به پذیرش علتی هستیم که محتاج به غیرخود نبوده و علّت وی زائد برذات آن نباشد، بلکه عین حقیقت علّت باشد.[۲۳۸]
تعبیر جناب صدرا از تحلیل علّت چنین است:
«کما أنالموجود لشیء بالحقیقه مایکون بحسب جوهرذاته و سنخ حقیقه فیّاضاً بأن یکون مابحسب تجوهر حقیقتها هو بعینه مابحسب تجوهر فاعلیتها، فیکون فاعلاً بحتاُ لاأنّه شیء آخر یوصفالشیء بأنّه فاعل»
«ایجادکنندهی شیء در واقع بهحسب جوهر ذات و سنخ حقیقتش فیّاض است، بهطوریکه آن جوهری که حقیقت آنرا تشکیل میدهد همان عیناً فاعلیّت آنرا نیز تشکیل میدهد، پس این شیء فاعل محض است نه اینکه امری دیگر باعث توصیف آن به فاعل بودن شود». [۲۳۹]
با این تحلیل از علّت و معلول و رسیدن به این مطلب که وقتی همه چیز عین ربط باشند و علت نیز باید وجود مستقل و غنّی علیالإطلاق باشد که هیچ نحو استقلالی به غیر نداشتهباشد؛ به این مطلب میرسیم که تنها وجودی که شایستگی اضافه را داشته و وجودبخشی عین ذات اوست، تنها واجب است و هرچه غیر اوست بهواسطهی عنایت و توجه او به منصهی ظهور یا وجودرسیده؛ علاوهبراینکه وقتی معلول هویّت استقلالی خود را از دست داده و به تمام حقیقتش قائم به علّت شود و ازطرف دیگر افاضه و علیّت نیز عین ذات علّت باشد، معلول هویت و حقیقتی مباین با حقیقت علت نداشته و جدای از اونخواهد بود؛ البته نه بدین معنا که واجب در ماسوا حلول کرده و یا با آن متحّد شده باشد، بلکه مقصوداین است که ماسوا بهعنوان جلوهها و تطورات وجود واحد باشند.[۲۴۰]

ج) تحلیل رابطه علّی:

باتوجه به آنچه در بحث علیّت بیان شد که رابطه بین علّت و معلول، رابطه اشراقی است نه مقولی، دراین بخش هم که جناب صدرا درصدد اثبات وحدت شخصی از طریق تحلیل علّت و معلول است، میتوان ازاین رابطه سخن گفت که وقتی معلول عین اضافه و تعلّق به علّت باشد و هویّتی مستقل ازذات علّت نداشته باشد، رابطه میان آنها از نوع رابطه اشراقی و توصیفی میشود؛ چراکه وقتی علت بهعنوان تنها وجود مستقلّی باشد که قابلیت اضافه دارد و غیر نمیتواند با او در این وصف مقابله کند، پس ماسوابهعنوان وصف و شأن او قرارمیگیرند. صدرا در رسالهی (سریانالوجود) براین مطلب اشاره میکند که:
«إعلم أنالواجب الجوهرالمنفردبالوجودالحقیقی و هو عینه و غیره منالممکنات موجوده بالإنتساب الیه و الإرتباط به إرتباطاً خاصّاً و إنتساباً مخصوصاً لایعروضالوجود کما المشائون».[۲۴۱]
واجب تعالی-به عنوان وجود مستقل ومتکی به ذات-جوهری است که وجود حقیقتا منحصر به او، بلکه عین ذات اوست وغیر واجب از ممکنات، به سبب انتساب وارتباط با او موجودند؛اما نه آنگونه که عرض قائم ومنتسب به جوهر است.[۲۴۲]
لذا وقتی موجودیّت ممکنات به واسطهی انتساب و ارتباط با واجب بوده و تمام هویّت ازآنان گرفتهشود و هیچ تباینی بین هویّت معلول و علّت نباشد، بلکه خلق و مخلوق یکی شده و معلولات بهعنوان وصف وجهات علّت در نظرگرفتهشوند، رابطه میان آن دو نیز رابطه وصفی خواهدبود که صرفاً یک موصوف وجود دارد و آن حق تعالی است و بقیه بهعنوان اوصاف آن وجودواحد مطرح میشوند که توصیفکنندهی آن امر واحد بوده و ذاتی برای آنان محقق نیست و نمیتوان آنان را از مضافالهیشان جداکرد، جناب صدرا باین میکند:
« … معلول بما هومعلول تعقّل نمیشود مگر در حال مضاف و لاحق بودن، حقیقتی برایش نیست و غیر از اثر و تابع بودن معنای دیگری ندارد و چون معلول عین اضافه به علّت است نه ذات مضاف به علّت، پس معلول جلوهای از جلوات علّت و شأنی از شئون آن و اسمی از اسماء آن است».[۲۴۳]
علاوه براین تعبیرات، جناب صدرا در برخی موارد ازاین نحوهی ارتباط به (رشح) که به معنای وحدت و یگانگی میان واجب و ماسواست، تعبیر کرده[۲۴۴]؛ و به تعبیر برخی شارحین مقصود وی از این اصطلاح بیان سنخیت عرفانی بین واجب و ماسواست به این معنا که حق در مرایی مختلف، ظهورات گوناونی مییابد که همگی به همان اصل واحد بازمیگردند[۲۴۵].
وی در پایان تحلیل علّت و معلول چنین نتیجهگیری میکند:
«… کلّ مایقع اسمالوجود علیه و لو بنحو منالانحاء فلیس إلّا شأنا من شئونالواحدالقیّوم ونعتاً من نعوت ذاته و لمعه من لمعات صفاته، فماوضعناه أولاً، أن فیالوجود علّه و معلولاً بحسبالنظرالجلیل، آل آخرالأمر بحسبالسلوکالعرفانی إلی کونالعلّه منهما أمراً حقیقتاً والمعلول جهه من جهاته و رجعت علّیهالمسمّی بالعلّه و تأثیره للمعلول إلی تطوره بطور و تحیّثه بجیثیّه لاانفصال شیء مباین عنه، فاتقن هذاالمقام الذی زلّت فیه أقدام أولیالعقول و الأفهام وأصرف نقدالعمر فی تحصیله لعلّلک تجدرائحه من مبتغاک إن کنت مستحقاً لذلک و أهله».[۲۴۶]
وی صریحاً بیان میکند: اینکه در ابتدا بابی بهنام علّت و معلول وضع کردیم از جهت فلسفهی نظری بوده و آخرالامر بحسب سلوک عرفانی به این مطلب رسیدیم که علّت، امر حقیقی است و معلول، جهتی از جهات او و تأثیرش در معلول، به تطّور آن به طور و حیثیتی است که مباین از علّت نمیباشد.
« فتبیّن و تحقّق أن لجمیعالموجودات أصلاً واحداً و سنخا فارداً هوالحقیقه والباقی شئونه و هوالذات و غیره أسماؤه و نعوته و هوالأصل و ماسواه أطواره و شئونه و هوالموجود و ماوراؤه جهاته و حیثیاته».[۲۴۷]

۳-۱-۲-۳- بسیطالحقیقه:

قاعدهی (بسیطالحقیقه کلّالاشیاء و لیس شیء منها)از قواعد مهم فلسفی است که جناب صدرا برای اوّلین بار آنرا بهصورت مدوّن بیان کرده و از این قاعده در حلّ برخی معضلات فلسفی استفاده کرد؛ از جمله در مسئله علم باریتعالی قبلالایجاد و در مقام اثبات توحید حق، چرا که این قاعده را از ۲ جهت میتوان مورد بررسی قرار داد، اول از جهت سریان آن در کثرات، که وحدت باری اثبات میشود و دوّم از جهت اندماج کثرات در وحدت، که به علم حقتعالی نسبت به ماسوا میپردازد. هر چند فلاسفهی پیش از صدرا در اثبات توحید واجبالوجود از قاعدهی (صرفالشیء لایتثنّی و لایتکرّر) استفاده کردهاند؛ امّا جناب صدرا با بهره گرفتن از قاعدهی (بسیطالحقیقه) گامی برتر در اثبات توحید واجب برداشته و با الهاماتی که از مکاتب عرفانی ابنعربی گرفته بود، از این قاعده استفاده کرده و در ابتدا با بهره گرفتن از آن وحدت واجبالوجود را در نظام تشکیکی اثبات کرده و بیان میکند:
« هربسیطالحقیقهای، از تمام وجوه –که همان واجبالوجود است- به نحو برتر و اعلی و اشرف، تمام کلّ شیء است و تمام نقائص و کوتاهیها از او سلب میشوند؛ او تمام اشیاء است و تمام شیء بودن –بهنفس خود- احق بر او و اشدّ بر اوست. مفارقهای مجرد باتوجه به بساطت و نزدیکیشان به واجبالوجود قرار دارند. واجب براشیاء پایین دست خود که معلولاند، تمامیت و جامعیت دارد…».[۲۴۸]
امّا درنهایت، بهگونهای به تفسیر این قاعده میپردازد که رنگ و بوی عرفانی داشته و جز وحدت شخصی وجود حقتعالی از آن استنباط نمیشود، ازاین جهت است که این قاعده را جزء یکی از ادله صدرا برای اثبات وحدت شخصی وجود ذکر کردهاند. امّا توضیح مفاد قاعده:

الف) مفاد قاعده:

 

-معنای بسیط

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




چو ابراهیم بت شکن بیندیش به هر آتش که خواهی در آیی
بنیادکردن کعبه توسط ابراهیم (ع) ، ابوسعید ابوالخیر می گوید :
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی و آن را به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دوهزاربنده آزادکنی به زان نبود که خاطری شاد کنی
وسوسه ی شیطان در دل حضرت ابراهیم ، نظا می درمخزن ا لاسرارمی گوید :
کاین مه زرّین که در این خرگه است غول ره عشق خلیل الله است
نظامی درخسرووشیرین می گوید :
چو ابراهیم با بت عشق می باز ولی بتخانه را از بت بپرداز
زنده کردن پرندگان وساختن کعبه و حاضر شدن ابراهیم (ع) درمیان اقوام ماه خورشید وستاره پرست و به آنهاگفت این پروردگارمن است ، خاقانی شروانی می گوید :
کمان گروهه ی گبران ندارد آن مهره که چار مرغ خلیل اندر آورد ز هوا
این کعبه نور ایزد و آن سنگ خاره بود آن کعبه پور آزر و این کردگار کرد
این کعبه را خدای ظفر بر یمین نهاد و آن کعبه را خلیل حجر بر یسار کرد
انجم نگار سقفش و در روی هر نگاری همچون خلیل هذاربّی بخوانده آزر
ابراهیم و نمرود
هنگامی که ابراهیم را در آتش افکندند۱، نمرود یقین داشت که ابراهیم تبدیل به مشتی خاکستر شده است، امّا هنگامی که خوب نظر کرد، او را زنده دید، به اطرافیانش گفت: من ابراهیم را زنده می بینم، شاید اشتباه می کنم! بر فراز بلندی رفت و خوب مشاهده کرد، دید مطلب همین است، نمرود فریاد زد ای ابراهیم! به راستی که خدای تو بزرگ است و آنقدر قدرت دارد که میان تو و آتش حائلی ایجاد کرده!…. اکنون که چنین است من می خواهم به خاطر این قدرت و عظمت، برای او قربانی کنم ولی ابراهیم به او گوشزد نمود که هیچ گونه قربانی و کار خیر از تو پذیرفته نخواهد شد مگر اینکه قبلاً ایمان آوری.
پایان نامه - مقاله - پروژه
امّا نمرود در پاسخ گفت: در این صورت سلطنت و حکومتم بر باد خواهد رفت و تحمل آن برای من ممکن نیست! به هر حال این حوادث باعث شد که گروهی از بیدار دلان آگاه به خدای ابراهیم ایمان آورند و یا بر ایمانشان بیفزایند.۲
بسیاری از شعرا مخصوصاً قصه ی آتش نمرود و به آتش افکندن ابراهیم خلیل وگلستان شدن آن را در اشعارشان منعکس نموده اند ، چنانکه انوری گوید :
باد تأثیر حوادث به اضافت باتو آب دریا و کلیم آتش نمرود و خلیل
بمان ز آتش غوغای حادثات مصون چنان کز آتش نمرود چو ابراهیم
بمان ز آتش غوغای حادثات مصون چنان کز آتش نمرود بود ابراهیم
مسعودسعدسلمان می گوید :
کس ترا در میان آتش و آب باز نشناسد از خلیل و کریم
خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد چه باک داری در کارزار آتش و آب
خلیلی تو که هر آتش ترا همسان بودبا گل کلیمی تو که هر دریا ترا آسان دهد معبر
نو سبک زان آذری کیشان ز بهر کرکسان دعوتی بس با تکلف کردی ابراهیم وار
گه بگذرد ز آب دو چشم کلیم وار گه در شود در آتش دل راست چون خلیل
ظهیرالدین فاریابی گوید :
ز آتش محنت من گل بدمد گر خواهد تاج دین، مفخر احرار جهان، ابراهیم
از گلستان افسرت هر دم به مشام فلک رسیده نسیم
تیرت اندر دل پر آتش خصم رفته گستاخ همچو ابراهیم
ذکر باغ ارم و آتش نمرود مکن آتشی بر کن و انگار که باغ ارم است
امیرمعزی می گوید :
بترسم از دم و آهم که سرد و خشک شوند چو بر خلیل و کلیم پیمبر آتش و آب
بر بساط جنّت ابراهیم را باید نشست تا به زیر پایش آتش سوسن و عبهر شود
مگر دانست زلفش حرز ابراهیم بن آزر که چون بنشست بر اتش برو آتش گلستان شود
چو زبر خاک نهان شد خلیل حضرت تو میان جان من افروخت آتش نمرود
شه عالم درست و شاد از آن آتش برون آمد چنان کز آتش نمرود ابراهیم بن آزر
چونانکه بردمید به اندیشه ی خلیل ز آتش به فرّ دولت تو بر دمد خضر
دارد یقین و سرّ براهیم مادحت برد و سلام بیند اگر بگذرد به نار
سایلی کز جود او یابد نعم هنگام بر زایری کز عدل او یابد نظر هنگام بار
آن شود همچون خلیل از باد او آتش نشین وین شود همچون کلیم از فرا و دیار گذار
بر مادح تو مدح تو چون حرز براهیم از آتش سوزنده کند سوسن و عبهر
لطیفی چون گل و لاله که او شد گل و لاله بر ابراهیم آزر
ز بهر حرز ابراهیم آزر به یک لحظه ز آتش کرد ریحان
المنه لله که بر شخص براهیم آفت همه راحت شد و آتش همه ریحان
سنایی غزنوی درطریق التحقیق گوید :
از خلیل خدا ابا کرده رفته نمرود را خدا کرده
حضرتی بینی از ورای مکان فارغ از استحالت دوران
عاشقانی چو آدم و کلیم چون حبیب و مسیح و ابراهیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ب.ظ ]




سوئیچ مجازی نمی تواند آدرس های MAC موجود در شبکه را یاد بگیرد و به این ترتیب جدول forwarding خود را نیز به اشتراک نمی گذارد. این عمل احتمال حملات DoS[211] و نیز حمله رخنه[۲۱۲] را از بین می برد. این حملات ممکن است به صورت مستقیم و عمدی به سرور ESX صورت گیرد که بر روی سوئیچ مجازی تاثیر می گذارد. همچنین این نوع حملات ممکن است تاثیر جانبی بدافزارها و ویروس هایی باشد که به دنبال حفره های امنیتی در سرور می گردند.
سوئیچ مجازی برای پردازش هر بسته بخش داده ای آن را در جایی کپی می کند و سپس بر روی آن عملیات فیلتر سازی و forwarding را انجام می دهد. این یکی از ویژگی های منحصر به فرد سوئیچ مجازی است که برای تامین امنیت داده های در حال پردازش توسط آن بسیار حیاتی است. باید توجه داشت که کپی کردن کل یک بسته در یک بافر موقتی کاری زمان بر و ناکارآمد است بنابراین سوئیچ تنها بخش داده ای بسته را کپی می کند. این کار به این دلیل انجام می شود که ESX مطمئن شود سیستم عامل های میهمان به داده بسته هایی که در حال انتقال از سوئیچ مجازی است دسترسی نخواهند داشت.
پایان نامه - مقاله

ارائه یک مدل فرمال برای سوئیچ مجازی
در این بخش به ارائه و تشریح مدل پتری متناظر با سوئیچ مجازی شرح داده شده می پردازیم.
شمایی از این مدل در شکل ۴٫۳۳ دیده می شود.
شکل ۴٫۳۳ مدل فرمال از نحوه کار سوئیچ مجازی
در ادامه شرح گزارهای این مدل که وضعیت کنترل در سیستم را تغییر می دهند آمده است.
T0: بخش داده ای بسته دریافت شده توسط سوئیچ در بافر کپی می شود
T1: سیاست های port group بر روی بسته اعمال می شود
T2: برچسب VLAN توسط سوئیچ مجازی بر روی بسته الصاق می شود
T3: برچسب VLAN قبلا توسط سیستم عامل ماشین مجازی بر روی بسته الصاق شده است
T4: برچسب VLAN بعدا توسط سوئیچ فیزیکی بر روی بسته الصاق خواهد شد.
T5: فرایند تصمیم گیری در مورد پورت مقصد انجام می شود (forwarding)
T6: فرایند SPAN انجام می شود
T7: بسته به پورت مقصد ارسال می شود.
T8: بدون انجام عمل SPAN بسته به پورت مقصد ارسال می شود
T9: ارسال بازخورد به VMkernel در مورد ارسال بسته
در مقابل مدل های توضیح داده شده در بخش های قبل، این یک مدل لایه چهارم از مدل کلی دیتا سنتر می باشد. در واقع این پائینترین سطح مدل سازی است که در این تحقیق به آن پرداخته خواهد شد اما این بدان معنی نیست که امکان تهیه مدل دقیقتر و جزئی تری از شیوه کار سیستم وجود ندارد. بلکه ما می توانیم سیستم را تا سطح اتمیک تحلیل و مدل نمائیم.
فرایند کار سوئیچ مجازی در این مدل، مجموعه ای از گزارها در مدل کلی شبکه (شکل ۴٫۳۰) را به شکلی دقیقتر نشان می دهد. بنابراین این مدل شکل دقیقتر تنها یک گزار نمی باشد. می توان شروع آن را پس از اجرا شدن T2 در مدل شکل ۴٫۳۰ دانست بنابراین موقعیت P0 در این مدل معادل P3 در شکل ۴٫۳۰ است.
قرار گیری توکن در P0 به این معنی است که بسته ای توسط سوئیچ مجازی دریافت شده و بنابراین کار این سیستم شروع می شود. بنابر مطالب گفته شده در قسمت قبل، در ابتدا بخش داده ای بسته توسط سوئیچ به یک بافر موقت کپی می شود. یعنی با اجرای گزار T0 سیستم در موقعیت P1 قرار می گیرد. در مرحله بعد یعنی اجرای T1 سیاست گزاری های port group مربوط به پورتی که بسته از آن دریافت شده است، بررسی می گردد.
با قرار گیری سیستم در موقعیت P2 لازم است سوئیچ در مورد نحوه برچسب گزاری بر روی بسته تصمیم گیری نماید. طبق انواع روش های اعمال VLAN، در صورتی که این وظیفه به سوئیچ واگزار شده باشد، گزار T2 برای این برچسب گزاری اجرا می شود. در غیر این صورت بسته به اینکه این وظیفه قبلا توسط سیستم عامل میهمان انجام شده و یا بعدا توسط یک سوئیچ فیزیکی انجام خواهد شد، گزارهای T3 یا T4 اجرا خواهند شد.
در حالات اول و دوم یعنی در صورتی که برچسب گزاری در درون سرور انجام شود، پس از این مرحله طی گزار T5 عمل تصمیم گیری در مورد پورت مقصد توسط سوئیچ انجام خواهد شد. سپس سیستم در موقعیت P4 قرار می گیرد. در صورتی که وظیفه VLANing به سوئیچ فیزیکی واگزار شده باشد، بدون طی این مرحله سیستم مستقیما به P4 خواهد رفت. در این حالت طبیعتا بسته تنها به پورت trunk که از طریق کارت شبکه فیزیکی به سوئیچ فیزیکی متصل است ارسال خواهد شد.
در گام بعد اگر پروتکل SPAN بر روی سوئیچ تنظیم شده باشد، سیستم با اجرای T6 به P5 خواهد رفت و در غیر اینصورت بسته به پورت مقصد ارسال خواهد شد. در صورتی که سیستم در P5 قرار گیرد با اجرای T7 و پس از ارسال یک کپی از بسته به پورت تعیین شده در پروتکل SPAN، بسته به پورت مقصد اصلی ارسال می گردد. در هر دو حالت سیستم پس از ارسال بسته در موقعیت P6 قرار می گیرد. در اینجا تنها لازم است با ارسال بازخورد به VMkernel ارسال بسته را به وی اطلاع دهد و به وضعیت اولیه برگردد.

بررسی و تحلیل مدل
در این بخش با تحلیل خصوصیات رفتاری مدل میزان انعطاف پذیری و پایداری آن و در نهایت خوش رفتاری سیستم را بررسی خواهیم کرد. به همین منظور خصوصیات Liveness، Safeness و Reversibility را بر روی آن بررسی می نمائیم.
در مدل ۴٫۳۳ همه گزارها دارای تنها یک لبه ورودی و یک لبه خروجی هستند. این خاصیت، شبکه را در گروه state machine قرار می دهد. بنابراین می توان از قضایای مربوط به این زیرمجموعه برای بررسی خصوصیات مورد بحث استفاده کرد.
۴٫۹٫۳٫۱٫ Liveness
بر اساس قضیه ۴ از فصل ۲، یک state machine در صورتی دارای خصوصیت liveness خواهد بود که به عنوان یک گراف جهت دار، همبند قوی باشد و در وضعیت M0، حداقل یک توکن در آن وجود داشته باشد.
گراف جهت دار G(V,E) در صورتی همبند قوی است که برای هر u,v E؛ یک مسیر جهت دار از u به v و نیز یک مسیر جهت دار از v به u وجود داشته باشد. بنابراین باید مدل پتری را به صورت یک گراف جهت دار نشان دهیم. با توجه به اینکه در state machine هر گزار دقیقا یک لبه ورودی و یک لبه خروجی دارد، می توان در این مدل از رسم گزارها به عنوان راس صرف نظر کرد تا گراف حاصل ساده تر شود. این گراف در شکل ۴٫۳۴ نشان داده شده است.
شکل ۴٫۳۴٫ گراف جهت دار متناظر با مدل پتری ۴٫۳۳
همانند قبل، برای نشان دادن خاصیت همبندی قوی در گراف جهت دار از الگوریتم کزاراجو استفاده می کنیم. در این روش با جستجوی اول عمق گراف، هر گره را پس از خاتمه مشاهده، در پشته ثبت می کنیم. دنباله حاصل از عملیات جستجوی اول عمق و نیز محتویات پشته پس از پایان عملیات به صورت زیر خواهند بود:
DFS= {0,1,2,3,4,5,6}
Stack= 6,5,4,3,2,1,0
سپس با ترانهاده کردن گراف، باز هم عملیات جستجوی اول عمق را با شروع از P0 بر روی آن اجرا می کنیم. با مشاهده هر گره، آن را از پشته و از گراف حذف کرده و آن را در یک گروه همبند قوی با حضور P0 قرار می دهیم.
در پایان می بینیم که همه گره ها در یگ گروه همبند قوی با حضور P0 هستند. این بدان معنی است که گراف همبند قوی است.
با توجه به نتیجه به دست آمده و نیز حضور حداقل یک توکن در وضعیت اولیه M0 (در P0)، می توان به این نتیجه رسید که شبکه پتری ۴٫۳۳ دارای خصوصیت Liveness است.
۴٫۹٫۳٫۲٫ Safeness
با توجه به قضیه ۵، شرط لازم و کافی برای safe بودن یک live state machine، حضور دقیقا یک توکن در شبکه در وضعیت M0 است. این شرط نیز کاملا برآورده شده است. بنابراین بدون نیاز به استدلال بیشتر، می توان از Safe بودن شبکه مطمئن بود.
۴٫۹٫۳٫۳٫ Reversibility
برای بررسی این خصوصیت، باید از وجود خاصیت همبندی قوی در گراف پوشای مربوط به مدل پتری مطمئن شویم. این گراف پوشا در شکل ۴٫۳۵ آمده است.
شکل ۴٫۳۵٫ گراف پوشای مدل پتری ۴٫۳۳
با اعمال الگوریتم کزاراجو، می بینیم که گراف همبند قوی است. بنابراین می توان نتیجه گرف که reversible نیز می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:33:00 ب.ظ ]